- قطرهزدن
- آمد و شد کردن، باریدن، تیزرفتن
معنی قطرهزدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تردد کردن رفتن، یا قطره زدن بر (به)، . . ریختن باریدن: در راه عشق قطره بمژگان زدم چو اشک نعل از برای پی غلطی واژگون زنند یا قطره زدن در... تیز رفتن دویدن
سرشک زرد، خور چکه زن، هرزه کار هرزه گرد
پشک زدن پشک انداختن
آب دزد، ابر، خور
Incense, Perfume
окуривать , душить
räuchern, parfümieren
палити ладан , парфумувати
palić kadzidło, perfumować
incensar, perfumar
incensar, perfumar
encenser, parfumer
incensare, profumare
wierook branden, parfumeren
अगरबत्ती जलाना , इत्र लगाना
membakar dupa, memakai parfum
أشعل , عطّر
향을 피우다 , 향수를 뿌리다
להבעיר קטורת , לבשם
点香 , 喷香水
お香を焚く , 香水をつける
tütsü yakmak, parfüm sıkmak
kutoa uvumba, kunukia
เผากลิ่นหอม , ใส่น้ำหอม
ধূপ জ্বালানো , সুগন্ধি লাগানো
خوشبو جلانا , خوشبو لگانا
سخنان درشت و زیرلبی گفتن از سر خشم و به حالت اعتراض، املای دیگر واژۀ غر زدن، غرغر کردن، قرقر کردن
فریب دادن زن یا دختری و او را با خود بردن برای عمل نامشروع
فریب دادن زن یا دختری و او را با خود بردن برای عمل نامشروع
خامه تراشیدن کلک تراشیدن خامه تیزکردن بریدن سر قلم به پهنا تا نیک نویسد: نویسم چون بسوی یار از حال درون نامه بدندان قط زنم انگشت و بنویسم بخون نامه. چاقویی کوچک که معمولا در قلمدان گذارند و سر قلمهای معینی را با آن قط زنند قلمتراش: زخمی که بر یار بر دل اغیار می زند چون قط زن آید آن همه بر استخوان من. (طاهر وحید)