معنی قطبه - جستجوی لغت در جدول جو

قطبه

لغت نامه دهخدا

قطبه

لغت نامه دهخدا

قطبه

تصویری از قطبه — تصویر قطبه

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطره — تصویر قطره

(دخترانه)

مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از قطره — تصویر قطره

یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قاطبه — تصویر قاطبه

همه، همگی، تمام، جمیع

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از قلبه — تصویر قلبه

چوبی که گاوآهن را به آن ببندند و به گردن جفت گاو بگذارند، سبنج، سپنج

فرهنگ فارسی عمید

(تَ یَ)

بانگ کردن تذرو نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

تصویری از قطبش — تصویر قطبش

میخش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قشبه — تصویر قشبه

ژکور: زن، فرومایه: مرد، بچه کپی از جانوران

فرهنگ لغت هوشیار

باقیمانده دست بریده، جای برش، پاره از چیزی، تکه، دو دانه، عدد پاره چیزی، حصه، غالب شعری که قافیه را در مصراع اول بیت اول آن رعایت نکنند در آن از یک مضمون بحث کنند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قطره — تصویر قطره

پاره ای آب را از جائی چکد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قطبی — تصویر قطبی

میخی، پرک چرخ چرخش پرک به سوی میخ قطبی هرنقطه

فرهنگ لغت هوشیار

پارسی است غلیه چوبی دراز آهن زده که بدان جفت گاو زمین را شکافند قلوه پارسی است گرده گیاه مروارید سرخی، دستیانه، نژاده بزرگ تبار: زن بیماری، ماندگی سرخی، دستیانه، نژاده بزرگ تبار: زن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قرطبه — تصویر قرطبه

برزمین انداختن، گریختن، سخت دویدن، خشم گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

بویه دان، پیاله شکاف کوه جعبه یا قوطیی که زنان در آن معطر می ریختند، قدح (شراب و غیره) قعب: خشت از سر خم برکند باده زخم بیرون کند وانگه وار در افکند در قعبه مروانیه. (منوچهری 323)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قطیبه — تصویر قطیبه

شیر در هم، گروه

فرهنگ لغت هوشیار

گوشت ران، دنبالچه درمرغان پاره ای پنبه، چاکرهمه هزارلا درنشخوارکنندگان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قهبه — تصویر قهبه

سپیدچرک ماچه خر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قربه — تصویر قربه

نزدیکی، خویشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قطاه — تصویر قطاه

مفرد قطا یک سنگخوارک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قصبه — تصویر قصبه

جائیست بزرگتر از ده و خردتر از شهر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قضبه — تصویر قضبه

سبزی خوردن لاتینی تازی گشته بیخاره از گیاهان گله

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قطابه — تصویر قطابه

تکه گوشت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قتبه — تصویر قتبه

روده بسته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قحبه — تصویر قحبه

گنده پیر، سرفه زده، زن بدکاره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قاطبه — تصویر قاطبه

همگی، تمام

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قابه — تصویر قابه

فرا ویزک، جوجه دار مرغانه جوجه دار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عطبه — تصویر عطبه

گیرانه، پاره پنبه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خطبه — تصویر خطبه

خطابه، وعظ و سخنرانی، مقدمه یا دیباچه کتاب خواستگاری زن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رطبه — تصویر رطبه

اسپست تر (یونجه تر)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خطبه — تصویر خطبه

((خُ بِ))

سخنرانی، وعظ، جمع خطب
خطبه عقد: جملاتی به زبان عربی که هنگام عقد ازدواج و برای مشروعیت دادن به آن گفته می شود

فرهنگ فارسی معین

تصویری از قاطبه — تصویر قاطبه

((طِ بَ یا بِ))

عموماً، همگی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از قطره — تصویر قطره

چکه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از قطعه — تصویر قطعه

تکه، بخش

فرهنگ واژه فارسی سره