- قضبان
- قضیب ها، آلات تناسلی مرد، شاخه های درخت، شاخه های بریده شده که به عنوان چوب دستی مورد استفاده قرار بگیرد، شمشیرها، جمع واژۀ قضیب
معنی قضبان - جستجوی لغت در جدول جو
- قضبان
- جمع قضیب، شاخه ها نره ها جمع قضیب شاخه های بریده درخت، یکی از گونه های علف پازهر است
- قضبان ((قُ ضْ))
- جمع قضیب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرفی که در آستانۀ پر شدن است
سنگی که با منجنیق پرتاب می کردند
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضوب
غضبان فلک: کنایه از خورشید، مریخ
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضوب
غضبان فلک: کنایه از خورشید، مریخ
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
عنوانی احترام آمیز در خطاب به آقایان
قربانی
جعبه ای که کمان را درآن می گذاشتند، کماندان
قربان کردن: ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
عنوانی احترام آمیز در خطاب به آقایان
قربانی
جعبه ای که کمان را درآن می گذاشتند، کماندان
قربان کردن: ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
خشمگین
شسن پا گونه ای ناخن پریان
هر چیزی که بوسیله آن بسوی خداوند تقرب پیدا کنند، و روز دهم ذیحجه که حجاج در مکه قربانی میکنند عیداضحی یا عید قربان گویند
((قُ))
فرهنگ فارسی معین
هرچیزی که به وسیله آن به خداوند تقرب جویند، عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است، صدقه، تصدق
قربان صدقه کسی رفتن: کنایه از اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی، اصرار و التماس
قربان صدقه کسی رفتن: کنایه از اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی، اصرار و التماس
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، . در این بیت qappān، باسکول
پارسی تازی گشته کپان ترازوی تک پله ترازویی که داری یک پله باشد قپان