جدول جو
جدول جو

معنی قصیرات - جستجوی لغت در جدول جو

قصیرات(قَ)
جمع واژۀ قصیره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصیره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیصران
تصویر قیصران
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاصرات
تصویر قاصرات
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی از دهستان نهبدان بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 395 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُو)
دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم است که در شهرستان بوشهر واقع است. و 389 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران، واقع در نه هزارگزی خاور شهرک و سه هزارگزی راه مالروی عمومی بالا، ناحیه ای است واقع در کوهستان سردسیر، دارای 197 تن سکنه میباشد، از رود خانه کربود و کوئین و چشمه سار مشروب میشود، محصولاتش غلات، اسپرس، سیب زمینی، لوبیا، میوه جات مختلفه و گردو، اهالی به کشاورزی گذران میکنند، عده ای برای تأمین معاش به تهران، مازندران و گیلان میروند و عده ای کارمند ادارات هستند، از صنایع دستی آنان کرباس و گلیم بافی است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تقصیر. تقصیرها و گناهها. (ناظم الاطباء) :... انابت مفید نباشد نه راه بازگشتن مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز واقع در 118 هزارگزی جنوب باختری سروستان و 1 هزارگزی شوسۀ شیراز به خفر. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 97 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، چغندر، میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دایرات
تصویر دایرات
جمع دایره (دائره) حوادث پیش آمدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیرات
تصویر تحیرات
جمع تحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقصورات
تصویر مقصورات
جمع مقصوره، پردگیان جمع مقصوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیرات
تصویر مغیرات
جمع مغیره، وستان، ورتیدگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصوره، نگاشتگان چهر یافتگان پنداشتگان جمع مصوره (مصور) : صورت داده ها شکل پذیرفته ها: و هر یکی ازین مصورات بر صورت خویش محفوظ است اندر حال حیات نبات وحیوان، نقاشی شده ها، تصور شده ها، جمع مصوره (مصور) : صورت دهنده ها، نقاشی کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است نام پرده ای درخنیای باستانی کی سران پرده ایست از موسیقی قدیم: بجوش اندرون دیگ بهمنجه بگوش اندرون بهمن و قیصران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشریات
تصویر قشریات
سخت پوستان تیره جانوران سخت پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاهرات
تصویر قاهرات
جمع قاهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایلات
تصویر قایلات
جمع قایله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرارات
تصویر قرارات
خوراک سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریرات
تصویر تقریرات
توضیحات، گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایرات
تصویر سایرات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیرات
تصویر تقدیرات
سرنوشتها و احکام و اوامر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصیرات
تصویر تقصیرات
گناهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقشیرات
تصویر تقشیرات
جمع تقشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیرات
تصویر تغیرات
جمع تغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطیرات
تصویر تقطیرات
جمع تقطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقعیرات
تصویر تقعیرات
جمع تقعیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصورات
تصویر تصورات
انگارها جمع تصور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصویرات
تصویر تصویرات
جمع تصویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدیرات
تصویر تصدیرات
جمع تصدیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصغیرات
تصویر تصغیرات
جمع تصغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطیرات
تصویر تطیرات
جمع تطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیصران
تصویر قیصران
پرده ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصورات
تصویر تصورات
انگارش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
خیالات، مفاهیم
دیکشنری اردو به فارسی