دهی از دهستان مؤمن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند. 272 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، شلغم. شغل اهالی آن مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، نان کوچک را گویند که بزبان انگریزی بسکت خوانندبتای هندی. (آنندراج). بقسمات. خبز رومی. (یادداشت مؤلف). در تداول مردم مغرب نان بیسکویت. (از دزی ج 1ص 90). و رجوع به بشمط شود. کعک. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان مؤمن آباد بخش در میان شهرستان بیرجند. 272 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، شلغم. شغل اهالی آن مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، نان کوچک را گویند که بزبان انگریزی بسکت خوانندبتای هندی. (آنندراج). بقسمات. خبز رومی. (یادداشت مؤلف). در تداول مردم مغرب نان بیسکویت. (از دزی ج 1ص 90). و رجوع به بشمط شود. کعک. (یادداشت مؤلف)
دوای جالی است که میمالند زنان به روی خود برای تصفیۀ رنگ آن مانند خردل کوبیدۀ به تخته با ماست سرشته. (فهرست مخزن الادویه) ، دارویی است که به وسیلۀ آن پوست روی را برکنند تا رنگ آن روشن گردد. (اقرب الموارد)
دوای جالی است که میمالند زنان به روی خود برای تصفیۀ رنگ آن مانند خردل کوبیدۀ به تخته با ماست سرشته. (فهرست مخزن الادویه) ، دارویی است که به وسیلۀ آن پوست روی را برکنند تا رنگ آن روشن گردد. (اقرب الموارد)
جمع واژۀ قشر. (غیاث اللغات از منتخب). رجوع به قشر شود. پوست اشجار و اثمار و بذوراست، و بعضی را اعتقاد آنکه اقسام آن غذائیت ندارندو قابل هضم نیستند. (تحفۀ حکیم مؤمن) : غرض ایزدی حکیمانند وین فرومایگان خسند و قشور. ناصرخسرو. باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب. مولوی اسم جنس پوست میوه هاست و شامل پوست اشجار و بزور و غیره است، و بعضی را عقیده آنکه آنها قابل هضم نیستندو غذائیت ندارند و این کلی نیست ولیکن بسیار قلیل الغذااند و بطی ءالهضم. (از مخزن الادویه و فهرست آن)
جَمعِ واژۀ قشر. (غیاث اللغات از منتخب). رجوع به قشر شود. پوست اشجار و اثمار و بذوراست، و بعضی را اعتقاد آنکه اقسام آن غذائیت ندارندو قابل هضم نیستند. (تحفۀ حکیم مؤمن) : غرض ایزدی حکیمانند وین فرومایگان خسند و قشور. ناصرخسرو. باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب. مولوی اسم جنس پوست میوه هاست و شامل پوست اشجار و بُزور و غیره است، و بعضی را عقیده آنکه آنها قابل هضم نیستندو غذائیت ندارند و این کلی نیست ولیکن بسیار قلیل الغذااند و بطی ءالهضم. (از مخزن الادویه و فهرست آن)
ابن کعب بن ربیعه. پدر قبیله ای است از هوازن. (منتهی الارب). قشیر بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه هوازنی عدنانی، جد جاهلی است. بعضی از افراد خاندان وی در خراسان و نیشابور حکومت داشتند و گروههائی از این خانواده در دوران فتح به اندلس مهاجرت کردند. (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 42) ابن خزیمه بن مالک بن سلامان بن اسلم بن افصی. یکی از مشهوران طائفۀ اسلم است، و از این دوده است سلمه بن اکوع. (اللباب)
ابن کعب بن ربیعه. پدر قبیله ای است از هوازن. (منتهی الارب). قشیر بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه هوازنی عدنانی، جد جاهلی است. بعضی از افراد خاندان وی در خراسان و نیشابور حکومت داشتند و گروههائی از این خانواده در دوران فتح به اندلس مهاجرت کردند. (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 42) ابن خزیمه بن مالک بن سلامان بن اسلم بن افصی. یکی از مشهوران طائفۀ اسلم است، و از این دوده است سلمه بن اکوع. (اللباب)
نقاش. مصور. نقش طراز. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : مه که در انگیزش رنگ است چست نقشگر صورت ایوان تست. امیرخسرو (از آنندراج). نگار نقشگر آمد به دیر و شد بلای من اگر میخانه و نقش و نگار این است وای من. سیفی (از آنندراج)
نقاش. مصور. نقش طراز. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) : مه که در انگیزش رنگ است چست نقشگر صورت ایوان تست. امیرخسرو (از آنندراج). نگار نقشگر آمد به دیر و شد بلای من اگر میخانه و نقش و نگار این است وای من. سیفی (از آنندراج)
سفیداب که زنان برای روشن کردن رنگ چهره به کاربرند، جمع قشر، پوشش ها پوسته ها جمع فقشر پوستها: غرض ایزدی حکیمانند وین فرومایگان خس اند و قشور. (جامع الحکمتین 178)
سفیداب که زنان برای روشن کردن رنگ چهره به کاربرند، جمع قشر، پوشش ها پوسته ها جمع فقشر پوستها: غرض ایزدی حکیمانند وین فرومایگان خس اند و قشور. (جامع الحکمتین 178)
اگر بیند لشگریان بر اهل آن موضع گزند رسانیدند، دلیل قوت اهل آن موضع بود. محمد بن سیرین دیدن لشگر درخواب بر پنج وجه است. اول: ملخ. دوم: سیل. سوم: باد (بلا). چهارم: خصومت و دشمنی. پنجم: محنت و رنج..
اگر بیند لشگریان بر اهل آن موضع گزند رسانیدند، دلیل قوت اهل آن موضع بود. محمد بن سیرین دیدن لشگر درخواب بر پنج وجه است. اول: ملخ. دوم: سیل. سوم: باد (بلا). چهارم: خصومت و دشمنی. پنجم: محنت و رنج..