جدول جو
جدول جو

معنی قشتلیون - جستجوی لغت در جدول جو

قشتلیون
(قَ)
حصنی است از توابع شنتبریه در اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بنگو، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
(پُ وَ)
پشتیوان
لغت نامه دهخدا
(بِ /بُ لِ)
به لغت یونانی بذرقطونا را گویند که سبیوش باشد. (برهان) (آنندراج). بزرقطونان است. (اختیارات بدیعی) (بحر الجواهر) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از یونانی، اسفرزه و بزرقطونا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ رالْ لیو)
قرول. بسد. معرب کرالیون یونانی و کرالیوم لاتینی است
لغت نامه دهخدا
بسد. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قورالیون، قرالیون و قورالی شود
لغت نامه دهخدا
(قِتْ تی یو)
جماعتی از محدثان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ لُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل برغش و ’مگس ریزه’ آورده است. ظاهراً معرب کلمه فرانسوی است. و رجوع به دزی ج 2 ص 599 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
جمع واژۀ قاتل در حالت رفعی. رجوع به قاتل شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
جمع واژۀ قاتل، در حالت نصبی وجری. قاتلان. کشندگان. آدم کشان. رجوع به قاتل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرلیون
تصویر قرلیون
یونانی تازی گشته بسد (مرجان) مرجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشریون
تصویر قشریون
جمع قشری، پوسته نگران، برون نگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه لاتینی تازی شده اسفرزه سبیوش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قاتل، کشندگان جمع قاتل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) کشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
قلیان
فرهنگ گویش مازندرانی