جدول جو
جدول جو

معنی قسین - جستجوی لغت در جدول جو

قسین
(قُ رُ)
ناحیه ای است از نواحی کوفه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسین
تصویر حسین
(پسرانه)
نیکو، خوب، مصغر حسن، نام امام سوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لسین
تصویر لسین
فصیح، زبان آور، برای مثال تا سلیمان لسین معنوی / درنیاید، برنخیزد این دوی (مولوی - ۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
مرد روحانی مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرین
تصویر قرین
نزدیک، همدم، همسر، یار، مصاحب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسین
تصویر مسین
مسی، به رنگ مس، زرد مایل به قرمز، تهیه شده از مس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسیم
تصویر قسیم
تقسیم کننده، بخش کننده، پاره ای از یک چیز قسمت شده، بخش، هم قسم، متحد، شریک، هم بخش، شخص خوب روی، جمیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسین
تصویر پسین
آخرین، پایانی، واپسین، اخیر، آخر، مؤخّر، بازپسین، مقابل پیشین
عصر، وقت بین عصر و مغرب
بعد از دیگری، عقب تر
فرهنگ فارسی عمید
(بُ سَ)
بسیم، ظاهراً تحریفی باشد از بسیس مصغر بس. (دزی ج 1 ص 87)
لغت نامه دهخدا
پسین. دهیست میان راه تبریز به ارزن الروم مابین گریوۀ آق آفتن و ارزن الروم و فاصله آن از گریوۀ آق آفتن پنج فرسنگ و تا ارزن الروم شش فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ص 183) ، در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
خلاف نخستین و پیشین، بازپسین. واپسین اخیر. آخرین. مؤخر. آخره. اخری. آخر. متأخر:
نخستین فطرت پسین شمار
توئی خویشتن را ببازی مدار.
فردوسی.
ندانم که دیدار باشد جز این
یک امشب بکوشیم دست پسین.
فردوسی.
فراوان ز گردان گردنفراز
ز بهر پسین حمله را دار باز.
اسدی.
زپیغمبران او (محمد ص) پسین بد درست
ولیک او شود زنده زیشان نخست.
اسدی (گرشاسب نامه نسخۀمؤلف ص 2).
پسین مردم آمد که از هر چه بود
بدش بهره و بر همه برفزود.
اسدی (گرشاسب نامه ایضاً ص 102)
و اصحاب ابوحنیفه... بدین قول پسینند. (هجویری از کشف المحجوب).
اندر جهان نخواهد بودن پس از تو شاه
ای شاه تا قیامت شاه پسین توئی.
مسعودسعد.
ابن هرمه، پسین فرزندان و مرد که کلانسال باشد. (منتهی الارب). اهزع، پسین تیر که در کیش ماند ردی باشد یا جید یا آن بهترین تیرها باشد که جهت شداید و پیکار سخت نگاه دارند یا ردی تر. (منتهی الارب)، مابین ظهر و غروب و عصر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی).
- پسین خلیفه، یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب رضی اﷲ عنه. خاقانی گوید:
بهتر خلف از پسین خلیفه.
(از فرهنگ رشیدی).
- روز پسین، قیامت. یوم الاّخر:
پرستش همان پیشه کن یا نیاز
همه کار روز پسین را بساز.
فردوسی.
ای پسر وامخواه روز پسین
جان ستاند برهن و پایندان.
نزاری.
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد.
حافظ.
- صبح پسین، صبح صادق:
گرچه بهین عمر شد روز به پیشین رسید
راست چو صبح پسین از همه خوشدم تریم.
خاقانی.
- نماز پسین، نماز عصر. صلوه عصر. صلوه وسطی. نماز دیگر
لغت نامه دهخدا
بیرونی در عیوب اصلی یاقوت گوید: ’و منها غمامه صدفیه بیضاء متصله به من جانب و یسمی الأسین، فان لم یکن غائراً فیه ذهب به الحک، و الا فلا حیله فی الغائر. ’ (الجماهر بیرونی ص 38)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام ولایتی است از ترکستان و بعضی سقتین خوانده اند (به سکون قاف و تای قرشت). (رشیدی). نام ولایتی است غیرمعلوم. (برهان). بر طرف شرق این دریا خوارزم و سقسین و بلغار است. (نزهه القلوب چ لندن ص 239). در ساحل شرقی بحرخزر (ترکستان) که بقول یاقوت ’منقشلاق’ بین خوارزم واین شهر واقع بود. (فرهنگ فارسی معین) :
طرفداران ز سقسین تا سمرقند
به نوبتگاه درگاهش کمربند.
نظامی.
و از جانب سقسین و بلغار چون باتو بنفس خود نیامد. (جهانگشای جوینی).
گویند که در سقسین ترکی دو کمان دارد
گرزین دویکی گم شد ما را چه زیان دارد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاین
تصویر قاین
ترکی برادر شوهر، برادر زن برادر شوهر، برادر زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسین
تصویر مسین
منسوب به مس ساخته از مس: ظروف مسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسین
تصویر حسین
صاحب جمال و نیکو، خوب (نام امام سوم شیعیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسین
تصویر پسین
آخرین، متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
زاخورش زن کم خور، مرد کم خور، ابریشم جوش دیده پیله جوش دیده، خوبروی، خوار: مرد، نیزه کهنه، کنه از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قزین
تصویر قزین
نادرست نویسی کژین کچین آنچه از کژ ابریشم کم بهافراهم آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرین
تصویر قرین
همسر، همسال مرد، نزدیک، همنشین
فرهنگ لغت هوشیار
زباندان زبان دان فصیح: تا سلیمان لسین معنوی در نیاید برنخیزد این دوی. (مثنوی. نیک. 458: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطین
تصویر قطین
از ریشه لاتینی پنبه کار پنبه دار چارک زاور، آزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسین
تصویر اقسین
یونانی نیلو پردشتی از گیاهان نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسنی
تصویر قسنی
پارسی تازی گشته کاسنی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
کشیش، مهتر ترسایان و دانشمند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
بخش کننده، خوبروی مرد، نیمه نیمه چیزی، بخشیاب، بهر بخش بخش کننده تقسیم کننده، بخش بخش کننده مقسوم علیه بخشیاب، شریک هم بخش، قسمتی از چیز قسمت شده بهره بخش، صاحب جمال جمیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسین
تصویر پسین
((پَ))
آخرین، متأخر، زمان بین ظهر و غروب و عصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسین
تصویر حسین
((حُ سَ یا س ِ))
مصغر حسن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسیم
تصویر قسیم
((قَ س))
جمیل، زیبا، بخش کننده، نصیب، بهره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
((قِ سُِ))
کشیش، مهتر ترسایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرین
تصویر قرین
((قَ))
همسر، همدم، یار، نزدیک، جمع قرنا (ء)، اقران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لسین
تصویر لسین
((لَ س))
زبان آور، فصیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسین
تصویر دسین
((دَ))
دسینه، خم شراب، سرکه و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسین
تصویر پسین
اخیر، آخرین، آخر، عصر، آخری، بعدی
فرهنگ واژه فارسی سره
شرجی، عرق
دیکشنری اردو به فارسی