- قسیس
- کشیش، مهتر ترسایان و دانشمند آنها
معنی قسیس - جستجوی لغت در جدول جو
- قسیس ((قِ سُِ))
- کشیش، مهتر ترسایان
- قسیس
- مرد روحانی مسیحی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تای تایگانه، بن بنیاد
گند بغل، انیشه (جاسوس) ، کباب، فریبکاری پوشیده
کشته مرده، آواز نرم، آوای آتش
ناکس، فرومایه، دون، پست، حقیر، رذل، سبکمایه
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
پاک و منزه، بسیار پارسا و مؤمن
بخیل، فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله
ثابت و استوار، خبری که درستی آن ثابت نشده باشد
کسی که برای کسب خبر، پنهانی به جایی فرستاده شود
تقسیم کننده، بخش کننده، پاره ای از یک چیز قسمت شده، بخش، هم قسم، متحد، شریک، هم بخش، شخص خوب روی، جمیل
جمع طس، از ریشه پارسی تشت ها
سست خرد، سست اندام
سگ گشن
پاک و منزه
شیربیشه
قسط بنگرید به قسط قسط
سخن چینی
بخش کننده، خوبروی مرد، نیمه نیمه چیزی، بخشیاب، بهر بخش بخش کننده تقسیم کننده، بخش بخش کننده مقسوم علیه بخشیاب، شریک هم بخش، قسمتی از چیز قسمت شده بهره بخش، صاحب جمال جمیل
بنگرید به قیسوس، جمع قس، سالاران سرکشیشان یونانی تازی گشته پاپیتال پیچک از گیاهان یکی از گونه های عشقه
زفت: مرد
آبنوس دروغی
ترکی تازی گشته از قمیز ترشه شیر از شیر مادیان دریا، چیره بخت، چیره درآببازی
می خرما، بوزه می جو، نان شکسته، گرد گوشت: گوشت خشک کوبیده
سودن
کوفته ریزه ریزه، سخن پنهان، سخن نرم
Miserly, Tightfisted
скупой