جدول جو
جدول جو

معنی قسس - جستجوی لغت در جدول جو

قسس
(قُ سُ)
دانشمندان، نیکورانندگان شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قسب
تصویر قسب
صلب، سخت، در علم زیست شناسی خرمای خشک که در دهان ریزریز شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسس
تصویر عسس
پاسبان
کسی که در شب گردش می کند، شوکار، شبگرد، میر شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدس
تصویر قدس
پاکی
بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، دارالقرار، علّیین، فردوس، سرای جاوید، سبزباغ، اعلا علّیین، فردوس اعلا، دار قرار، دارالسّرور، باغ خلد، باغ ارم، دارالخلد، مینو، دارالنّعیم، نعیم، دارالسّلام، گشتا، خلدستان، خلد، باغ بهشت، رضوان، جنّت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوس
تصویر قوس
نهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، نهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آذر، تیرانداز، خمیدگی، جمع اقواس، کمان
قوس و قزح: رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبس
تصویر قبس
شعله و پارۀ آتش، پارۀ آتشی که از آتش بزرگ گرفته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسط
تصویر قسط
یک قسمت از وامی که به چند قسمت تقسیم شده باشد و هر قسمت را در مدت معین بپردازند
عدل، داد
حصّه، نصیب، مقدار، میزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسط
تصویر قسط
ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه، قسطس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاس
تصویر قاس
سخت
ابرو، ابر
در زیست شناسی قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است، بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، ضفدع، کلا، کلائو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدس
تصویر قدس
پاک شدن، پاک و منزه بودن، پاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسم
تصویر قسم
بخش، جزئی از یک چیز قسمت شده، بهره، نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسر
تصویر قسر
کسی را به زوروستم به کاری وا داشتن، جبر، زور
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَ ثُ)
شنودن آواز، در پی چیزی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسس
تصویر اسس
اساس، بنیاد، پایه، پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسقس
تصویر قسقس
شیربیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرس
تصویر قرس
فشرده بربسته پشه خاکی زمهریر، فسرده، دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسا
تصویر قسا
سخت شدن، سخت دل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قساس
تصویر قساس
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسب
تصویر قسب
خرمای خشک که در دهان ریز شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قست
تصویر قست
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسر
تصویر قسر
کسی را بکاری واداشتن از روی اجبار
فرهنگ لغت هوشیار
عدل و داد کردن، عدل و داد، بهره از هر چیزی جور و بیداد گری کردن و از حق بازگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
عطا و دهش، رای، شک و تردید، خلق و خوی پخش کردن، پریشان و متفرق کردن جمع اقسام، سهم، بهره، بخش سوگند، بخدا سوگند، بخدای قسم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
آتش گرفتن، سود گرفتن، سود دادن ریشه نژاد افرازه (شعله)، پاره آتش آتش گرفتن از چیزی، فایده گرفتن، شعله، پاره آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدس
تصویر قدس
پاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاس
تصویر قاس
اندازه، قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسس
تصویر فسس
جمع فسیس، سست خردان سست اندامان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عاس، این واژه رمن عاس است ولی در فارسی به گونه تک به کارمی رود از این روی آرش تک آن درپارسی آورده می شود گزیر شبگرد چوبکی از می عشق بود مستی پروانه من هیچ اندیشه ز شبگرد و عسس نیست مرا (صائب) جمع عاس شبگردان پاسبانان گزمه ها. توضیح در فارسی این کلمه به معنی مفرد استعمال می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیس
تصویر قسیس
کشیش، مهتر ترسایان و دانشمند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفس
تصویر قفس
زندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسم
تصویر قسم
سوگند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسط
تصویر قسط
مانده، باز پرداخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قوس
تصویر قوس
کمان
فرهنگ واژه فارسی سره