- قزم
- مردم فرومایه، شتر هیچکاره
معنی قزم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی خشین ازمرغان شکاری آک نهادن نکوهش، کوته اندام مردم فرومایه، کوتاهی کوته اندام بی اندام زشت
سوگند
استور، سرپرست
تیره
خامه
ضیافت
مخاصمه
مجلس شراب و جشن ومهمانی
پرهیز، خودداری
دندان نیش
ناب، نیش، پرهیزکننده
جنگ، محاربه و مقاتله، جدال و حرب و نبرد
امضا و تنفیذ کردن، سوگند بهره و نصیب، و قسمت بریدن، قطع کردن
استوار کردن، استوار بستن، تباه کردن، بریدن و کم کردن
جنگ، نبرد، پیکار، رزمه
ادویه، چاشنی، تخم پیاز
شکست دادن و پراکنده ساختن دشمن
سابقه در امری، دیرینگی، مقابل حدوث، در فلسفه وجود چیزی در جهان ازل و بدون وابستگی به چیز دیگر
سبزه ای که در کنار جوی و حوض می روید
پاروی چوبی بزرگ و پهن برای روبیدن برف
بخش، جزئی از یک چیز قسمت شده، بهره، نصیب
جشن، مهمانی، مجلس عیش و عشرت و باده گساری
کسی که سرپرست و عهده دار امور طفل یتیم باشد، متولی امر و عهده دار آن
متولی وقف
راست و معتدل
متولی وقف
راست و معتدل
اندازۀ پا از سر انگشت تا پاشنه، گام، کار، عمل
قدم افشردن: پا فشردن، پافشاری کردن
قدم برداشتن: حرکت کردن، راه افتادن، قدم برگرفتن
قدم برگرفتن: حرکت کردن، راه افتادن
قدم بریدن: ترک آمد و شد کردن، پا بریدن
قدم زدن: راه رفتن و گردش کردن
قدم گذاردن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
قدم گشادن: کنایه از راه رفتن
قدم نهادن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی
قدم گذاشتن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
قدم افشردن: پا فشردن، پافشاری کردن
قدم برداشتن: حرکت کردن، راه افتادن، قدم برگرفتن
قدم برگرفتن: حرکت کردن، راه افتادن
قدم بریدن: ترک آمد و شد کردن، پا بریدن
قدم زدن: راه رفتن و گردش کردن
قدم گذاردن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
قدم گشادن: کنایه از راه رفتن
قدم نهادن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی
قدم گذاشتن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
اراده، قصد، آهنگ، ثبات و پایداری در کاری که اراده شده
عزم کردن: قصد کردن، آهنگ کردن
عزم کردن: قصد کردن، آهنگ کردن
گروهی از مردم با ویژگی های مشترک زبانی، تاریخی و نژادی، خویشاوندان، همسر، زن
قیمت ها، بهاها، نرخ ها، ارزش ها، ارج ها، جمع واژۀ قیمت
دریا، حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، بحر، ژو، زو، راموز، یم، داما
قلزم نگون: کنایه از آسمان در اصل نام دریای سرخ است
قلزم نگون: کنایه از آسمان در اصل نام دریای سرخ است
آهنگ نمودن در کاری و دل نهادن و کوشش کردن، قصد، اراده
هر دانه میوه انگور که به خوشه متصل است یک عدد از میوه انگور که به خوشه متصل است یک حبه انگور غژمه حبه گله غجمه
ساحر، جادوگر، فالگیر
اندازه پا از سر انگشت تا پاشنه پا پیشی در کار، پی و اثر، پیش پای، دلیر
سالخورده زال تکیده بیابان نوردی، به کسی رسیدن
خاکی رنگ، زبر