جدول جو
جدول جو

معنی قروص - جستجوی لغت در جدول جو

قروص
لگام تنگ
تصویری از قروص
تصویر قروص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قروصه
تصویر قروصه
زبان گزیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرون
تصویر قرون
سده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروص
تصویر دروص
جمع درص، بچه موشان بچه خرگوشان بچه خار پشتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروح
تصویر قروح
قرح ها، قرحه ها، جمع واژۀ قرح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قروض
تصویر قروض
قرض ها، وام ها، دین ها، جمع واژۀ قرض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قروش
تصویر قروش
نوعی مسکوک رایج در بعضی کشورهای عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرون
تصویر قرون
قرن ها، پاره ای از زمان ها، بالای کوه ها، جمع واژۀ قرن
فرهنگ فارسی عمید
بابونه از گیاهان، گزنه از گیاهان، لگام تنگ یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس بابونه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی پینوک چیزی است که از دوغ بدست آید و آن چنین است که دوغ را جوش دهند تا بسته شود باز بدست بر هم زنند تا ترشتر گردد پینو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرموص
تصویر قرموص
گرمخانه، کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
زمین کند گرمخانه، لانه کبوتر، کازه شکارگر، کوماچدان تنورکوماچ پزی گرمخانه، کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقوص
تصویر قرقوص
توله سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریص
تصویر قریص
لنگرکشتی، لنگرگاه کشتی گزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروی
تصویر قروی
از ریشه سریانی روستایی ده نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرون
تصویر قرون
جمع قرن
فرهنگ لغت هوشیار
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بازداشتن، بازداشته ویژه کرد، خشک بازی سدر که درآن 40 خط کشند و سنگریزه ها بصف نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروع
تصویر قروع
چاه کم آب، گوسفندپشکی (پشک قرعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروط
تصویر قروط
ترکی قروت بنگرید به قروت، جمع قرط، گوشوارگان بناگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروض
تصویر قروض
جمع قرض، وام ها جمع قرض وامها، جمع قروضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرور
تصویر قرور
آب خنک، اشک شادی ایستادگی، آرمیدن، خنک شدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرود
تصویر قرود
جمع قرد، کپیان جمع قرد بوزینگان کپیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروح
تصویر قروح
جمع قرح، زخم ها جمع قرح ریشها زخمها
فرهنگ لغت هوشیار
برجستن، شور رفتن درکشیده شدن جامه پس از شستن، شوریدن دل دلشورگی، فراروش (کوچ)، ترنجیدن لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرون
تصویر قرون
((قُ))
جمع قرن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قروض
تصویر قروض
((قُ))
جمع قرض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قروح
تصویر قروح
((قُ))
جمع قرح، ریش ها، زخم ها
فرهنگ فارسی معین
((قُ))
چیزی است که از دوغ به دست آید و آن چنین است که دوغ را جوش دهند تا بسته شود، باز به دست بر هم زنند تا ترش تر گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قروی
تصویر قروی
ساکن قریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قروت
تصویر قروت
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، پینوک، کتغ، تیکوز، کتخ، پینو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراص
تصویر قراص
قرص ها، محکم ها، سخت ها، آسوده ها، راحت ها، گرده نان ها، کلیچه ها، گرده ها، چیزهای گرد، جمع واژۀ قرص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روص
تصویر روص
سر خرد آمدن بخردی پس از نابخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرص
تصویر قرص
محکم، سخت
آسوده، راحت
نوعی داروی خوراکی جامد که در شکل ها و اندازه های مختلف و با خواص متفاوت عرضه می شود
گرده نان، کلیچه، گرده
هر چیز گرد مثلاً قرص خورشید، قرص ماه
قرص کمر: در علم زیست شناسی دانه ای پهن و قهوه ای رنگ که از میوۀ درختی در هند گرفته می شد و در طب قدیم گرد آن را با زردۀ تخم مرغ مخلوط می کردند و به صورت حب یا ضماد برای تقویت نیروی جنسی مردان به کار می بردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرو
تصویر قرو
جوی بزرگ و دراز که در آن ستوران آب خورند
فرهنگ لغت هوشیار