- قرقوبی
- نوعی پارچه که در قرقوب بافته می شده،
برای مثال از جام می روشن وز زیروبم مطرب / از دیبۀ قرقوبی وز نافۀ تاتاری (منوچهری - ۱۱۵) ، ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشها / ز بوقلمون به وادی ها فروافکنده بسترها(منوچهری - ۳)
معنی قرقوبی - جستجوی لغت در جدول جو
- قرقوبی
- پارسی تازی گشته غرغوبی دیبایا دیبه ای که درگسکرگیلان می بافته اند منسوب به قرقوب از مرم قرقوب، ساخته و پرداخته قرقوب، نوعی پارچه که در قرقوب می بافتند و از آنجا در دیگر بلاد عراقی عرب رواج یافت: از جام می روشن وز زیر و بم مطرب از دیبه قرقوبی و زنافه تاتاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شغل زرکوب طلاکاری، هر چیزی که روی آن طلا کاری شده باشد
لاتینی تازی گشته پا کلاغی از گیاهان پای کلاغ پا کلاغی رجل الغراب
مغلوب کردن، فرونشاندن شورش
شغل و عمل زرکوب، طلاکوبی، طلاکاری
فروکوفتن دشمن و او را خوار و زبون ساختن
قرق کننده، کسی که مامور ممانعت از ورود دیگران به جایی است
ققسی بنگرید به ققسی
در تازی نیامده آهوری پسندیدگی مرغوب بودن پسندیده بودن مرغوبیت
منسوب به یعقوب
طلاکاری
خدائی، الهی
نهشتی لردین لایین
ژفی نمی فمور منسوب به رطوبت. یا مزاج رطوبی مزاج تر مزاج
حساب عددی، مانند چهار عمل اصلی
پی، عصب ضخیم بالای پاشنۀ پا
کنایه از الهی، معنوی، دارای روحانیت، فرشتۀ مقرب
عصب ضخیم بالای پاشنه پا
ترکی پینوبا آش پینوک
یونانی تازی گشته کوز خبزدوک سرگین گردانک این واژه در برخی فرهنگ هاقرنباء نیزآمده است 0 کوز
درم همرس، می
توله سگ
خارکداراز ماهیان
ترکی بازدار پاسدار مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
ترکی بازدار پاسدار قراغچی: گفتم قرقجی گشته ای ای عشق اما یرت دل ییلاق سلطان چون بود قشلاق چوپانی است این (مولوی. دیوان 618 نداب 7: 3 ص 19)
گوشت پاره آشکار
قرقی بنگرید به قرقی پرنده ایست شکاری از دسته بازها که جثه اش از باز معمولی (قوش) کوچکتر است و پرهای پشتش قهوه یی و پرهای شکمش روشن و مایل بخاکستری است و رنگ پرهای دمش متناوبا قهوه یی روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شکاری ناشناخته شده که در سراسر کره زمین زندگی می کنند. قرقی با وجود کوچکی جثه بسیار تیزپر و چابک است. چون مرتبا بجوجه دیگر پرندگان یا تخم آنها حمله می کنند و همچنین آفت پرندگان کوچک از قبیل گنجشک و کبوتر است جزو پرندگان مضر و زیان آور محسوب می شود و بهمین جهت بمنظور حفظ نسل پرندگان مفید این پرنده را شکار می کنند
آفتابه دزد، شمشیربران
از اشوری به ارش پاسبان مه فرشتگان فرشته پاسدار در تورات کروب (جمع: کروبیم) بفرشتگانی اطلاق شده که از حضور خدا فرستاده میشوند یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارا دو بال هستند. اما تمثال آنان از طلا بود و در زیر تابوت سکینه قرار داشتند و بالها کروبی بر تابوت سایه می افکند. در اسلام آن را مهتران فرشتگان یا ملائکه مقرب دانند، جمع کروبیون کروبیین: (حمد و شکر و سپاس مر آن پادشاهی را که عالم عود و معاد را بتوسط ملائکه کروبی و روحانی در وجود آورد) (چهار مقاله 1) توضیح: در شعر بتشدید راء آید و در تداول فارسی نیز مشدد تلفظ شود
ربانی، خدایی
فرانسوی یا کند (یا قوت)