- قرطمان
- دوسر
معنی قرطمان - جستجوی لغت در جدول جو
- قرطمان
- گیاهی با برگ های ریز و دانه هایی شبیه ماش که بیشتر در گندم زار می روید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی تازی گشته غرنباد گرنباد از گیاهان قرنباد
دراز
پارسی است غرغمان چوبی را گویند که درمیان کور (مقل مکی) است چوبی را گویند که در میان مقل مکی است
پارسی تازی گشته غلتبان غرچه، جاکش جافکش سنگی کوتاه به شکل استوانه که آن را روی پشت بام غلطانند تا هموار و محکم شود
تازی گشته دو سر یولاف از گیاهان یولاف راگویند که دوسرنیز نامیده میشود
دانه ای تیره رنگ که در کشتزارهای جو و گندم می روید و گیاه آن شبیه بوتۀ گندم است
غلتبان، برای مثال تو را ملک سلیمان باد و خصمت / چو هدهد قرطبان چون دیو مزدور (انوری - ۲۳۱ حاشیه)
ترزبان
اهالی
لاتینی گشته توکا از پرندگان
مسئله، موضوع
اژدها
رونده با ناز و تکبر و تبخر
شخصی را گویند که لغتی را بزبان دیگر تقریر نماید، مترجم
فردی از قوم ترکمان
خرامنده، در حال خرامیدن
نرمنش، نرسرشت، مردسرشت، دلیر، پهلوان
رشته ای که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند
گرزمان، عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ، آسمان، سپهر، بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ
آسمان، سپهر،برای مثال مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی - ۱۰۴)
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
آسمان، سپهر،
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
کسی که در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
کسی که دو زبان بداند و مطلبی را از زبانی به زبان دیگر بیان کند، مترجم
گارمون بنگرید به گارمون گارمون
شاهین سیاه. یا قراطغان شه پشمین. صورت قراطغان شاه پادشاه عراق که کودکان برای بازی از پشم می ساختند
سنجاب ازجانوران سنجاب
لاتینی تازی گشته گردخاک جنگ، مرگ، شابلوت از گیاهان
ک مشک زمین از گیاهان مشک زمین
بی حیا، بیشرم