معنی قرطبان - فرهنگ فارسی عمید
معنی قرطبان
قرطبان
غلتبان، برای مثال تو را ملک سلیمان باد و خصمت / چو هدهد قرطبان چون دیو مزدور (انوری - ۲۳۱ حاشیه)
تصویر قرطبان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قرطبان
قرطبان
قرطبان
پارسی تازی گشته غلتبان غرچه، جاکش جافکش سنگی کوتاه به شکل استوانه که آن را روی پشت بام غلطانند تا هموار و محکم شود
فرهنگ لغت هوشیار
قرطبان
قرطبان
مرد بی غیرت. بی رشک. آنکه در حق زن خود غیرت ندارد، مرد قوّاد. (منتهی الارب). جاکش. قَرْتَبان
لغت نامه دهخدا
مرطبان
مرطبان
پارسی تازی گشته مرتبان چینی دهن ظرف و کوزه گلی لعاب دار یا چینی دهن گشاد: ... با تمامی چینی آلات از لنگریهای بزرگ فغفوری و مرتبانها و بادیه ها ودیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری که در چینی خانه موجود بود وقف ژستانه متبرکه صفیه صفویه... فرموده
فرهنگ لغت هوشیار
قرطمان
قرطمان
گیاهی با برگ های ریز و دانه هایی شبیه ماش که بیشتر در گندم زار می روید
فرهنگ فارسی عمید
قرطمان
قرطمان
هرطمان است، یا جلبان که هردو دانه معروف است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قرتبان
قرتبان
قلتبان. (ناظم الاطباء) (برهان). به چشم خودبین. (برهان) ، ازخودراضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قلطبان
قلطبان
مرد بی رشک، آنکه در حق زن خود غیرت ندارد، مرد زن جلب. (منتهی الارب). قلتبان. رجوع به قلتبان شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.