- قرصبه
- بریدن پاره پاره کردن
معنی قرصبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خویشاوندی بستگی نزدیکی مانند، خویش، دانای دریافت پارسی تازی گشته کراوه آوند شیشه ای شکم دار تنگ شیشه شراب صراحی، ظرف شیشه یی. یا قرابه زرین. آفتاب، قسمی صندوق
گوشت پاره آشکار
برزمین انداختن، گریختن، سخت دویدن، خشم گرفتن
پراکندن، گردکردن ازواژگان دوپهلو، بریدن، دویدن، خشکبارخوردن
دزدی دریایی دریازنی
جائیست بزرگتر از ده و خردتر از شهر
گرده قرص گرده: قرصه ای نان، قرص جرم (خورشید و ماه و غیره) : ز آتش لاله شمال سوخت سحر گه بخور قرصه خورشید را لخلخه کرد از بخار (عمادی. گنج شخن 311: 1) یا قرصه زر. آفتاب
نزدیکی، خویشی
مشک آب یا شیر
گرده، گرد، گردۀ نان
آبادی بزرگی که از چند ده و دهکده تشکیل شده باشد، دهستان، شهرک