- قرص
- محکم، سخت
آسوده، راحت
نوعی داروی خوراکی جامد که در شکل ها و اندازه های مختلف و با خواص متفاوت عرضه می شود
گرده نان، کلیچه، گرده
هر چیز گرد مثلاً قرص خورشید، قرص ماه
قرص کمر: در علم زیست شناسی دانه ای پهن و قهوه ای رنگ که از میوۀ درختی در هند گرفته می شد و در طب قدیم گرد آن را با زردۀ تخم مرغ مخلوط می کردند و به صورت حب یا ضماد برای تقویت نیروی جنسی مردان به کار می بردند
معنی قرص - جستجوی لغت در جدول جو
- قرص
- محکم، قایم
- قرص ((قُ رْ))
- محکم، استوار
- قرص ((قُ))
- آنچه دارای شکلی کمابیش شبیه دایره است، قرص ماه، ماده دارویی جامد قالبی در وزن ها و اندازه های مختلف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرده قرص گرده: قرصه ای نان، قرص جرم (خورشید و ماه و غیره) : ز آتش لاله شمال سوخت سحر گه بخور قرصه خورشید را لخلخه کرد از بخار (عمادی. گنج شخن 311: 1) یا قرصه زر. آفتاب
گرده، گرد، گردۀ نان
در علم زیست شناسی دانه ای پهن و قهوه ای رنگ که از میوۀ درختی در هند گرفته می شد و در طب قدیم گرد آن را با زردۀ تخم مرغ مخلوط می کردند و به صورت حب یا ضماد برای تقویت نیروی جنسی مردان به کار می بردند
گرده زر، خور
دزدی دریایی دریازنی
شغاغل نهشل زردک دیگی از گیاهان
قرسعنه درفارسی شش شاخ از گیاهان شش شاخ. یا قرصعنه زرقاه. شقاقل را گویند که ریشه گزر بری است
بریدن پاره پاره کردن
دزد دریایی
گرده نان کلو کلوج کلوچه کلیچ
گرده گرم و سرد، خوروماه
تخم گیاهی از تیره گیاهان سماقی، درشت و دارای مغز نشاسته که برای ساختن ضماد بکار میرود
گرده زر گرده زرخوربری، خور گرده سیمین، ماه
گرده زر گرده زرخوربری، خور
گرده زر گرده زرخوربری، خور
کاخ، کوشک
وام، بدهی
بچه موش، بچه گربه، بچه خرگوش، بچه خار پشت
پایکوبی، فرخه
مرضی است که بر پوست بدن بوجود میاید و جاجا سفید میگردد از رنگ بدن سپیدتر، یا پیسی اندام از فساد مزاج
برجستن، جنبیدن، بازی کردن و پای کوفتن
ولع، طمع، آرزو، هوا، زیادت جویی، حریصی
دروغ گفتن
شعلۀ آتش
گوشواره
پستان
گوشواره
پستان
زیاده خواهی، افزون طلبی، خشم
ریختن موی سر، کچل شدن، کچلی
دیگی شبیه کدو تنبل در دستگاه تقطیر به همراه، که مایع در آن جوشانده می شد، کوفتن، زدن
قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر
خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور
بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن
در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور
بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن
در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود