دهی است در سواحل حمص، و آن دورترین و آخرین توابع آن است و در کنار حلب و انطاکیه قرار گرفته، و بعضی از سرشناسان آن ده در حلب به سر میبرند و به آنان بنوقرشی میگویند و مردم گمان میبرند که از طایفۀ قریشند. (معجم البلدان)
دهی است در سواحل حمص، و آن دورترین و آخرین ِ توابع آن است و در کنار حلب و انطاکیه قرار گرفته، و بعضی از سرشناسان آن ده در حلب به سر میبرند و به آنان بنوقرشی میگویند و مردم گمان میبرند که از طایفۀ قریشند. (معجم البلدان)
بنت ابی حثمه بن حذیفه بن غانم بن عامر بن عبدالله بن عبدالله بن عبید بن عویج بن کعب بن لؤی القرشیه العدویه اخت سلیمان و کانت زوج عامر بن ربیعه العنبری فولدت له عبیدالله. و قال ابن سعد اسلمت قدیماً و بایعت. کانت من المهاجرات الاول هاجرت الهجرتین الی الحبشه ثم الی المدینه، یقال انها اول ظعینه دخلت المدینه فی الهجره و یقال ام سلمه و ذکربن اسحاق فی روایه یونس بن بکیر و غیره عنه عن عبدالرحمن بن الحارث عن عبدالعزیز بن عبدالله بن عامر بن ربیعه عن امه لیلی قالت کان عمر بن الخطاب من اشد الناس علینا فی اسلامنا فلما تهیأنا للخروج الی ارض الحبشه جائنی عمر و انا علی بعیری فقال این ام عبدالله فقلت آذیتمونا فی دیننا فنذهب فی ارض الله قال صبحکم الله ثم ذهب فجأنی زوجی عامر بن ربیعه فقال لما اخبرته خدیجه ترجین ان یسلم فذکر القصه و روی اللیث بن سعد عن محمد بن عجلان ان رجلاً من موالی عبدالله بن عامر حدثه عن عبدالله بن عامر قال دعتنی امی یوماً و رسول الله قاعد فی بیتنا فقالت هاک تعالی اعطیک شیئاً فقال لها رسول الله ماذا اردت ان تعطیه فقالت اعطیه تمراً فقال اما انک لو لم تعطیه شیئاً کتب علیک کذبه. رواه السراج عن قتیبه عنه و تابع اللیث حیوه بن شریح و یحیی بن ایوب المولی زیاداً وهو عند ابن منده من طریقه. (الاصابه ج 8 صص 180-181)
بنت ابی حثمه بن حذیفه بن غانم بن عامر بن عبدالله بن عبدالله بن عبید بن عویج بن کعب بن لؤی القرشیه العدویه اخت سلیمان و کانت زوج عامر بن ربیعه العنبری فولدت له عبیدالله. و قال ابن سعد اسلمت قدیماً و بایعت. کانت من المهاجرات الاول هاجرت الهجرتین الی الحبشه ثم الی المدینه، یقال انها اول ظعینه دخلت المدینه فی الهجره و یقال ام سلمه و ذکربن اسحاق فی روایه یونس بن بکیر و غیره عنه عن عبدالرحمن بن الحارث عن عبدالعزیز بن عبدالله بن عامر بن ربیعه عن امه لیلی قالت کان عمر بن الخطاب من اشد الناس علینا فی اسلامنا فلما تهیأنا للخروج الی ارض الحبشه جائنی عمر و انا علی بعیری فقال این ام عبدالله فقلت آذیتمونا فی دیننا فنذهب فی ارض الله قال صبحکم الله ثم ذهب فجأنی زوجی عامر بن ربیعه فقال لما اخبرته خدیجه ترجین ان یسلم فذکر القصه و روی اللیث بن سعد عن محمد بن عجلان ان رجلاً من موالی عبدالله بن عامر حدثه عن عبدالله بن عامر قال دعتنی امی یوماً و رسول الله قاعد فی بیتنا فقالت هاک تعالی اعطیک شیئاً فقال لها رسول الله ماذا اردت ان تعطیه فقالت اعطیه تمراً فقال اما انک لو لم تعطیه شیئاً کتب علیک کذبه. رواه السراج عن قتیبه عنه و تابع اللیث حیوه بن شریح و یحیی بن ایوب المولی زیاداً وهو عند ابن منده من طریقه. (الاصابه ج 8 صص 180-181)
چوب دستی و عصا، چوبهای سوراخ دار که در آن سرستون خانه را گذارند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چوب بادبان کشتی که در پهنای بالای آن باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، چوب بالای هودج، فراهم آمدنگاه خاک موران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
چوب دستی و عصا، چوبهای سوراخ دار که در آن سرستون خانه را گذارند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چوب بادبان کشتی که در پهنای بالای آن باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، چوب بالای هودج، فراهم آمدنگاه خاک موران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)