- قردمانا
- قردمانه قردمانی قرطمانا یونانی تازی گشته کرویای دشتی نان خواه دشتی غرنباد از گیاهان کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
معنی قردمانا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی تازی گشته غرنباد گرنباد از گیاهان قرنباد
پارسی تازی گشته کردوانی گبر به رخش دلاورسپردم عنان زدم برکمربندگبرش سنان (شاهنامه) زره ستبر کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
دردمندی. در دم گرفتن، دارای درد، بیمار مریض علیل
پارسی تازی گشته گردمانه گرمدانه هفت برگ مور دانه از گیاهان
تخم نوعی از مازریون
اهالی
رفت گذشت سپری شد
پارسی است غرغمان چوبی را گویند که درمیان کور (مقل مکی) است چوبی را گویند که در میان مقل مکی است
دوسر
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
گیاهی با برگ های ریز و دانه هایی شبیه ماش که بیشتر در گندم زار می روید
جمع قراد، کنه ها