دیگی شبیه کدو تنبل در دستگاه تقطیر به همراه، که مایع در آن جوشانده می شد، کوفتن، زدن قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
دیگی شبیه کدو تنبل در دستگاه تقطیر به همراه، که مایع در آن جوشانده می شد، کوفتن، زدن قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
چاه کم آب. (منتهی الارب) (آنندراج). الرکیه القلیلهالماء. (اقرب الموارد) ، چاهی که از اعلای کوه تا پایین او کنده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
چاه کم آب. (منتهی الارب) (آنندراج). الرکیه القلیلهالماء. (اقرب الموارد) ، چاهی که از اعلای کوه تا پایین او کنده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
ابن عوف بن کعب بن سعد بن زیدمناه بن تمیم. تیره ای است از تمیم که مردم بسیار و از جمله بنوآنف الناقه به او منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب) (منتهی الارب). رجوع به قریعی شود قریعبن حرث بن نمیربن عامر بن صعصعه، و نسبت به آن قریعی است. تیره ای است از قیس بن عیلان. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قریعی شود
ابن عوف بن کعب بن سعد بن زیدمناه بن تمیم. تیره ای است از تمیم که مردم بسیار و از جمله بنوآنف الناقه به او منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب) (منتهی الارب). رجوع به قریعی شود قریعبن حرث بن نمیربن عامر بن صعصعه، و نسبت به آن قریعی است. تیره ای است از قیس بن عیلان. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قریعی شود
نام چند وادی است در بلاد شام. (منتهی الارب). و از آن جهت بدین نام خوانده شده اند که چیزی در آنها نروید. (معجم البلدان) آب خوری است در راه مکه میان قادسیه و عقبه. (منتهی الارب)
نام چند وادی است در بلاد شام. (منتهی الارب). و از آن جهت بدین نام خوانده شده اند که چیزی در آنها نروید. (معجم البلدان) آب خوری است در راه مکه میان قادسیه و عقبه. (منتهی الارب)
قرع. (منتهی الأرب) ، برجهیدن گشن بر شتر ماده، پشیمان شدن و بر هم ساییدن دندان را از ندامت. (منتهی الأرب) (آنندراج) ، قرعه زدن، مشارکت و مساهمت با کس. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقارعه شود
قَرع. (منتهی الأرب) ، برجهیدن گشن بر شتر ماده، پشیمان شدن و بر هم ساییدن دندان را از ندامت. (منتهی الأرب) (آنندراج) ، قرعه زدن، مشارکت و مساهمت با کس. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقارعه شود