دیگی شبیه کدو تنبل در دستگاه تقطیر به همراه، که مایع در آن جوشانده می شد، کوفتن، زدن قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
نام چند وادی است در بلاد شام. (منتهی الارب). و از آن جهت بدین نام خوانده شده اند که چیزی در آنها نروید. (معجم البلدان) آب خوری است در راه مکه میان قادسیه و عقبه. (منتهی الارب)
هرچه که بسوی وی پیش کرده شود. (منتهی الارب) : قرع النَّدَب، ای الخطر یستبق علیه. (اقرب الموارد) ، آبله ریزۀ سفید است که شتربچگان را برآید، و دوای آن نمک است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، کفک شتر، سپر، انبان کوچک، انبان فراخ شکم که در آن طعام مینهند، مراح قرع، خوابگاه شتران خالی از شتران. (منتهی الارب)