- قراشیب (قَ)
جمع واژۀ قرشب ّ. (منتهی الارب). رجوع به قرشب شود
معنی قراشیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بادام زمینی، گیاهی یک ساله با پوسته ای زرد و سخت، مغز خوراکی و روغنی که بودادۀ آن به عنوان تنقلات مصرف می شود، پستۀ کوهی، بادام خاکی، پستۀ زمینی، پستۀ شامی
(قَ)
لغت نامه دهخدا
نوعی از گیاه رمث است، بار آن همچودو طبق بر هم نهاده و در آن نخستین کرمکی سپید پیداگردد و سپس کنه شود. قراشمه به ضم و فتح یکی آن. (از منتهی الارب). در اقرب الموارد قراشم است، کرمکی سپید که پس از چندی شبیه به کنه میگردد وتولید میشود در نوعی از گیاه رمث. (ناظم الاطباء)
(سَ)
لغت نامه دهخدا
نشیب گاه و پستی. (آنندراج). سرازیری. مقابل سربالا:
ترا نفس رعنا چو سرکش ستور
دوان میبرد تا سراشیب گور.
سعدی
ترا نفس رعنا چو سرکش ستور
دوان میبرد تا سراشیب گور.
سعدی
انگشتو گونه ای افروشه (حلواء) نوعی حلوای سخت و لزج که آن را مانند قبیطا سازند با مغز و بی مغز و با قیچی آن را باندازه یک گلوله یا بزرگتر برند
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
مرزیهیدن مرخشگان زبانزد اخترماری (مرخشه نحس) یونانی تازی گشته زغال اخته از گیاهان زغال اخته
عصب ضخیم بالای پاشنه پا جمع عراقیب. عصب ضخیم بالای پاشنه پا جمع عراقیب
سرازیر، سرازیری، نشیب شیب دار، سراشیبی
متضاد: سربالایی
متضاد: سربالایی