- قرارنامه
- عهدنامه، در علم حقوق قرارداد
معنی قرارنامه - جستجوی لغت در جدول جو
- قرارنامه
- شرط نامه، عهد نامه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ورقه ای که در آن اعترافات شخصی را نویسنده و بامضای او رسانند اعتراف نامه
نامه ای که با نوشتن یا امضای آن کسی به کاری که کرده اقرار کند
پیمان نامه عهد نامه، شرط نامه
آلبوم عکس
خستو نامه
آنچه مقاصد و هدفهای یک حزب و یا گروه یا جمعیت سیاسی و اعضا و معتقدان آنرا در بر دارد
((~. مِ یا مَ))
فرهنگ فارسی معین
بیلان، نوشته ای که در آن میزان درآمد، دارایی، بدهی و بستانکاری یک مؤسسه در یک دوره معین در آن ثبت شده باشد
سیاهه ای که بنگاه ها در آخر سال می نویسند و دارایی و بدهی خود را در آن معین می کنند، بیلان
اعلامیه
کاغذی که در آن وزن و نوع کالاهائی که از شهر بشهر دیگر حمل میشود مینویسند که گیرنده بموجب آن تحویل بگیرد
نقشه ای که مسافر و سیاح از حرکت خود بر میدارد، نقشه ای از خشکیها و دریاها که مسافران را بکار آید، سفر نامه
کاغذ حاوی مشخصات بار، وسیلۀ حمل، گیرنده و فرستنده که در آن وزن و نوع کالاهایی را که از شهری به شهر دیگر حمل می شود می نویسند تا گیرنده به موجب آن از گاراژ یا پست خانه تحویل بگیرد، پروانۀ باریافتن به بارگاه پادشاه، لاف، گزاف، ادعا، مباهات، تفاخر، برای مثال بتی که در سر او هست بارنامۀ حسن / ز شور عشق شده ست این دلم مسخر او ی نه بر مجاز است این شور عشق در دل من / نه بر محال است این بارنامه بر سر او (امیرمعزی - ۵۹۲) ، اسباب تجمل و بزرگی
جای آرام گرفتن و ساکن شدن، منزل، خانه، مسکن
مسکن و منزل و خانه و ماوا
ورقه یا دفترچه ای که مبین ارزش و خاتمه کار تحصیلی است، جنگ نامه و تاریخ، سالنامه
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
اجازه حضور به درگاه شاهان، برگه ای که در آن نوع کالا، وزن و مشخصات گیرنده و فرستنده کالا در آن نوشته شود، تجمل، تفاخر، غرور
ورقه یا دفترچه ای که در آن شرح کارکرد کارگر یا نمرات دانش آموز یا دانشجو نوشته می شود، تاریخ و شرح حال شخص، کتابی شامل سرگذشت و شرح اعمال فرد