- قذیمه
- بخشیده وا گذاشته
معنی قذیمه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مؤنث واژۀ قدیم، پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی
نکوهش، گزید گی، خایید گی، کویک با خرمای بی هسته
چاه فراخ
مونث قذیف و گروهه توپ
مونث قذیع دشنام ناسزا
مونث قدیم جمع قدیمات قدائم. مونث قدیم، جمع قدیمات قدائم
مونث قایم (قائم)، یک پای یا یک دست ستور (اسب و جز آن)، جمع قوایم (قوائم)، چراغپایه، پایین پای تختخواب، قبضه (شمشیر و جز آن) یا قایمه خنجر (شمشیر)، قبضه خنجر (شمشیر) دسته آن، ستون پایه، آستانه در، شمع که در بنایی بکار برند
ستورخور، سفره خوان گستردنی، شترنگ، سیم
تاغرویان تاغستان
شیرترشیده، اندکی خوراک
((یِ مَ یا مِ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث قایم، هر یک از دست و پای ستوران، نام زاویه ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر به وجود می آید و اندازه آن 90 می باشد، جمع قوائم
خورشی که از گوشت ریزکرده، لپه، پیاز داغ، سیب زمینی سرخ کرده و رب تهیه می شود، گوشت خردکرده
قیمه کردن: کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
قیمه کردن: کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
آشام
گوشت خرد کرده