نامی از نامهای خدای تعالی. (منتهی الارب). قدوس سبوح، رب الملائکه و الروح. یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و ’کلام قدوس او’. (کتاب ارمیاء 23:9). و ’روز مقدس من’. (کتاب اشعیاء 58:13). و ’روح قدوس او’. (کتاب اشعیاء 63:11). و ’اسم قدوس من’. (کتاب عاموس 2:7). و ’ذکر قدوس او’. (کتاب مزامیر 30:4 و 97:12). و ’به قدوسیت خود سوگند خوردم’. (کتاب مزامیر 89:35) (قاموس کتاب مقدس)
نامی از نامهای خدای تعالی. (منتهی الارب). قدوس سبوح، رب الملائکه و الروح. یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و ’کلام قدوس او’. (کتاب ارمیاء 23:9). و ’روز مقدس من’. (کتاب اشعیاء 58:13). و ’روح قدوس او’. (کتاب اشعیاء 63:11). و ’اسم قدوس من’. (کتاب عاموس 2:7). و ’ذکر قدوس او’. (کتاب مزامیر 30:4 و 97:12). و ’به قدوسیت خود سوگند خوردم’. (کتاب مزامیر 89:35) (قاموس کتاب مقدس)
مسکن سماوی خدا است. (کتاب مزامیر 102:19 و کتاب اشعیاء 63:15 مقابل مزامیر 36:14) (قاموس کتاب مقدس). مسکن خدای تعالی در زمین یامحل بروز جلال و ظهور عظمت او تعالی برای قوم خود. (سفر خروج 15:13). گاهی از اوقات لفظ قدس تنها (کتاب مزامیر 63:2) یا به الحاق لفظ دیگر همچو یا محراب (مزامیر 28:2) یا کرسی (مزامیر 47:8) یا حدود که مقصودعموم اراضی موعوده باشد (مزامیر 78:54) یا شهرها (کتاب اشعیاء 64:10) یا خانه (کتاب اشعیاء 64:11) و خیمه جماعت و هیکل را قدس دنیائی گویند (رسالۀ عبرانیان 9:1) تا معلوم شود که پاینده و برقرار نخواهند بود و نمونۀ قدس سماوی میباشند. (قاموس کتاب مقدس)
مسکن سماوی خدا است. (کتاب مزامیر 102:19 و کتاب اشعیاء 63:15 مقابل مزامیر 36:14) (قاموس کتاب مقدس). مسکن خدای تعالی در زمین یامحل بروز جلال و ظهور عظمت او تعالی برای قوم خود. (سفر خروج 15:13). گاهی از اوقات لفظ قدس تنها (کتاب مزامیر 63:2) یا به الحاق لفظ دیگر همچو یا محراب (مزامیر 28:2) یا کرسی (مزامیر 47:8) یا حدود که مقصودعموم اراضی موعوده باشد (مزامیر 78:54) یا شهرها (کتاب اشعیاء 64:10) یا خانه (کتاب اشعیاء 64:11) و خیمه جماعت و هیکل را قدس دنیائی گویند (رسالۀ عبرانیان 9:1) تا معلوم شود که پاینده و برقرار نخواهند بود و نمونۀ قدس سماوی میباشند. (قاموس کتاب مقدس)
ابن محمد بن سلیمان مشهور به مستغانمی فقیهی است از مردم مستغانم از ولایت وهران. وی در حدود بیست تألیف دارد. از آنهاست: 1- جلاءالران در مواریث. 2- دررالفیض اللدفی فیما یتعلق بالکسب العیانی و السنی. به سال 1322 هجری قمری درگذشت. رجوع به تعریف الخلف 2:322 و اعلام زرکلی ج 2: 792 و معجم المؤلفین ج 8 ص 129 شود
ابن محمد بن سلیمان مشهور به مستغانمی فقیهی است از مردم مَستَغانِم از ولایت وهران. وی در حدود بیست تألیف دارد. از آنهاست: 1- جلاءالران در مواریث. 2- دررالفیض اللدفی فیما یتعلق بالکسب العیانی و السنی. به سال 1322 هجری قمری درگذشت. رجوع به تعریف الخلف 2:322 و اعلام زرکلی ج 2: 792 و معجم المؤلفین ج 8 ص 129 شود
از سفر بازآمدن. (منتهی الارب). گویند: قدم من سفره قدوماً و قدماناً و مقدماً، از سفر بازآمد. (منتهی الارب) : که هیهات قدر تو نشناختم به شکر قدومت نپرداختم. سعدی. ، در پیش رفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل)
از سفر بازآمدن. (منتهی الارب). گویند: قدم من سفره قدوماً و قدماناً و مقدماً، از سفر بازآمد. (منتهی الارب) : که هیهات قدر تو نشناختم به شکر قدومت نپرداختم. سعدی. ، در پیش رفتن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل)