میر قدسی، از شاعران و از مردم تفرش است. او راست: از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است دیده در آئینۀ چشمم مگر رخسار خویش. ### شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست. ### زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی آتش رشک به هنگامۀ محشر زدن است. (تذکرۀ مجمعالخواص ص 100 و 101)
میر قدسی، از شاعران و از مردم تفرش است. او راست: از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است دیده در آئینۀ چشمم مگر رخسار خویش. ### شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست. ### زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی آتش رشک به هنگامۀ محشر زدن است. (تذکرۀ مجمعالخواص ص 100 و 101)
فرشته، روحانی، صالح و نیکوکار. - حدیث قدسی، حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن. برای تاریخچۀ حدیثهای قدسی و ادعیۀ سر رجوع به فهرست کتاب خانه دانشگاه ج 1 ص 130- 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه حدیث در این لغتنامه شود. - شاهد قدسی: ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت. حافظ. - طایر قدسی. رجوع به طائر قدسی شود: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید. حافظ. - رطل قدسی، مانند رطل خلیلی و رطل نابلسی هشتصد درهم است. (معالم القربه فی احکام الحسبه ص 81)
فرشته، روحانی، صالح و نیکوکار. - حدیث قدسی، حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن. برای تاریخچۀ حدیثهای قدسی و ادعیۀ سر رجوع به فهرست کتاب خانه دانشگاه ج 1 ص 130- 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه حدیث در این لغتنامه شود. - شاهد قدسی: ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت. حافظ. - طایر قدسی. رجوع به طائر قدسی شود: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید. حافظ. - رطل قدسی، مانند رطل خلیلی و رطل نابلسی هشتصد درهم است. (معالم القربه فی احکام الحسبه ص 81)
جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود عدسی چشم: عدسی
جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود عدسی چشم: عدسی
محمد بن احمد بن ابی بکر البناء ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبدالله (336- 375 یا 380 هجری قمری) جغرافیادان و سیاح معروف. در بیت المقدس متولد شد، به تجارت پرداخت وبه اکثر بلاد اسلام سفر کرد و کتاب معروف خود احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم را در جغرافیا تألیف نمود. و رجوع به اعلام زرکلی و ریحانهالادب ج 5 ص 372 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1773 و بشاری ابوعبدالله المقدسی شود ابوسلیمان محمد بن معشر البستی یکی از نویسندگان رسائل اخوان الصفا بوده است. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 83 وتاریخ علوم عقلی تألیف دکترصفا ص 298 و اخوان الصفا شود
محمد بن احمد بن ابی بکر البناء ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبدالله (336- 375 یا 380 هجری قمری) جغرافیادان و سیاح معروف. در بیت المقدس متولد شد، به تجارت پرداخت وبه اکثر بلاد اسلام سفر کرد و کتاب معروف خود احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم را در جغرافیا تألیف نمود. و رجوع به اعلام زرکلی و ریحانهالادب ج 5 ص 372 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1773 و بشاری ابوعبدالله المقدسی شود ابوسلیمان محمد بن معشر البستی یکی از نویسندگان رسائل اخوان الصفا بوده است. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 83 وتاریخ علوم عقلی تألیف دکترصفا ص 298 و اخوان الصفا شود
منسوب به بیت المقدس. ج، مقادسه. (ناظم الاطباء). منسوب به بیت المقدس (ب تل م د / ب تل م ق د د) . (اقرب الموارد). منسوب است به بیت المقدس که از شهرهای مشهور است. (ازانساب سمعانی)
منسوب به بیت المقدس. ج، مقادسه. (ناظم الاطباء). منسوب به بیت المقدس (ب َ تُل ْ م َ دِ / ب َ تُل ْ م ُ ق َدْ دَ) . (اقرب الموارد). منسوب است به بیت المقدس که از شهرهای مشهور است. (ازانساب سمعانی)
از مشاهیر شعرای ایران و از مردم طوس است. گویند خودپسند و مردم گریز بود. مزاجش با هیچ کس سازگاری نداشت با بیکسی و تنهایی عمر خود را بسر آورد. از او است: بپای ناقه خروشان دل شکستۀ کیست که این صدا بصدای جرس نمی ماند. (از قاموس الاعلام) ، موحد و یکتاپرست. (از انجمن آرای ناصری). ج، اقراریان. رجوع به اقراریان شود
از مشاهیر شعرای ایران و از مردم طوس است. گویند خودپسند و مردم گریز بود. مزاجش با هیچ کس سازگاری نداشت با بیکسی و تنهایی عمر خود را بسر آورد. از او است: بپای ناقه خروشان دل شکستۀ کیست که این صدا بصدای جرس نمی ماند. (از قاموس الاعلام) ، موحد و یکتاپرست. (از انجمن آرای ناصری). ج، اقراریان. رجوع به اقراریان شود
وقتی که اناری را به چند بخش تقسیم کنند هر تکه آن را که شامل چند دانه با پوسته سفید آنست قفسی گویند: و چند قفسی انار و مقداری نان و سبزی و تربچه و کباب سیخی بجای مزه بکار می رفت
وقتی که اناری را به چند بخش تقسیم کنند هر تکه آن را که شامل چند دانه با پوسته سفید آنست قفسی گویند: و چند قفسی انار و مقداری نان و سبزی و تربچه و کباب سیخی بجای مزه بکار می رفت
بلسیک ونوکیک منسوب به عدس، نوعی آش لعابدار از عدس و آب بدین طریق که عدس را از سبزیهای معطر در آب بجوشانند نا پخته شود و سبزی را خارج کرده هم زنند تا لعاب دهد و اگر پوره گوشت یا روغن را در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد. منسوب به عدس عدس جوشیده در آب را گویند که آن را له کرده خورند. یا حلوای عدسی. گونه ای حلوا که با عدس تهیه کنند، جسم لاستیکی عدسی شکلی که شفاف و محکم و دارای الیاف باریک و جسم بدون شکلی است که به وسیله یک طبقه سلول های پوششی سنگفرشی پوشیده شده و در عقب مردمک چشم جلو زجاجیه قرار دارد. عدسی در کودکان بیرنگ است ولی از 30 سالگی به بعد قسمت مرکزی آن زرد می گردد. قطر عمودی عدسی 9 تا 10 میلیمتر و ضخامت مرکز آن 4 تا 5، 4 میلیمتر است و وزن آن 20 سانتی گرم می باشد، سطح قدامی عدسی محدب و صاف و شعاع انحنای آن ده میلیمتر است که مجاور با مردمک و سطح خلفی عنبیه و زواید مژگانی است و فاصله مرکز این سطح یعنی قطب قدامی عدسی تا خلفی قرنیه 2 تا 5، 2 میلیمتر است. سطح خلفی عدسی محدب تر از سطح قدامی است و شعاع انحنایش 6 میلیمتر می باشد، این سطح مجاور زجاجیه است و مرکز آن یعنی قطب خلفی عدسی تا لکه زرد که بر روی شبکیه است 16 میلیمترمی باشد جلیدیه، قطعه ای بلورین که یک جانب یا هر دو جانب آن محدب یا مقعر است. و آن را در دوربین و ذره بین و دستگاه عکاسی کار گذارند. توضیح: هر جسم شفاف محدود به دو سطح کروی را عدسی گویند. معمولا جنس عدسیها از شیشه یا بلور است. برای بدست آوردن تصویر واضح از شی که در بینهایت واقع شده باید صفحه حساس را در کانون عمود بر محور اصلی عدسی (سطح کانونی) قرار دارد. بالعکس هر شعاعی که از کانون عدسی بتابد به موازی محور از عدسی خارج میشود. هر شعاع نورانی که از مرکز عدسی میگذرد به موازی خود خارج میشود در حالی که شعاع خروجی فقط اندکی از امتداد اولی جابجا شده است. ولی هر گاه عدسی بسیار نازک باشد تقریبا شعاع ورودی و خروجی برهم منطبق است. هر قدر شی به کانون نزدیکتر شود تصویر از عدسی دور تر می گردد
بلسیک ونوکیک منسوب به عدس، نوعی آش لعابدار از عدس و آب بدین طریق که عدس را از سبزیهای معطر در آب بجوشانند نا پخته شود و سبزی را خارج کرده هم زنند تا لعاب دهد و اگر پوره گوشت یا روغن را در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد. منسوب به عدس عدس جوشیده در آب را گویند که آن را له کرده خورند. یا حلوای عدسی. گونه ای حلوا که با عدس تهیه کنند، جسم لاستیکی عدسی شکلی که شفاف و محکم و دارای الیاف باریک و جسم بدون شکلی است که به وسیله یک طبقه سلول های پوششی سنگفرشی پوشیده شده و در عقب مردمک چشم جلو زجاجیه قرار دارد. عدسی در کودکان بیرنگ است ولی از 30 سالگی به بعد قسمت مرکزی آن زرد می گردد. قطر عمودی عدسی 9 تا 10 میلیمتر و ضخامت مرکز آن 4 تا 5، 4 میلیمتر است و وزن آن 20 سانتی گرم می باشد، سطح قدامی عدسی محدب و صاف و شعاع انحنای آن ده میلیمتر است که مجاور با مردمک و سطح خلفی عنبیه و زواید مژگانی است و فاصله مرکز این سطح یعنی قطب قدامی عدسی تا خلفی قرنیه 2 تا 5، 2 میلیمتر است. سطح خلفی عدسی محدب تر از سطح قدامی است و شعاع انحنایش 6 میلیمتر می باشد، این سطح مجاور زجاجیه است و مرکز آن یعنی قطب خلفی عدسی تا لکه زرد که بر روی شبکیه است 16 میلیمترمی باشد جلیدیه، قطعه ای بلورین که یک جانب یا هر دو جانب آن محدب یا مقعر است. و آن را در دوربین و ذره بین و دستگاه عکاسی کار گذارند. توضیح: هر جسم شفاف محدود به دو سطح کروی را عدسی گویند. معمولا جنس عدسیها از شیشه یا بلور است. برای بدست آوردن تصویر واضح از شی که در بینهایت واقع شده باید صفحه حساس را در کانون عمود بر محور اصلی عدسی (سطح کانونی) قرار دارد. بالعکس هر شعاعی که از کانون عدسی بتابد به موازی محور از عدسی خارج میشود. هر شعاع نورانی که از مرکز عدسی میگذرد به موازی خود خارج میشود در حالی که شعاع خروجی فقط اندکی از امتداد اولی جابجا شده است. ولی هر گاه عدسی بسیار نازک باشد تقریبا شعاع ورودی و خروجی برهم منطبق است. هر قدر شی به کانون نزدیکتر شود تصویر از عدسی دور تر می گردد
منسوب به عدس، نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته ای از سبزی های معطر پخته سپس کوبیده و له می کنند و اگر پوره گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد
منسوب به عدس، نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته ای از سبزی های معطر پخته سپس کوبیده و له می کنند و اگر پوره گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد
قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود، جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو ماده ژلاتین مانند حفره درونی کره چشم قرار دارد
قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود، جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو ماده ژلاتین مانند حفره درونی کره چشم قرار دارد