جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قدسی

قدسی

قدسی
مقدس، فرشته، بهشتی، روحانی، ملکوتی، قدس (عربی + ی (فارسی)، منسوب به قدس
قدسی
فرهنگ نامهای ایرانی

قدسی

قدسی
فرشته، روحانی، صالح و نیکوکار.
- حدیث قدسی، حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن. برای تاریخچۀ حدیثهای قدسی و ادعیۀ سر رجوع به فهرست کتاب خانه دانشگاه ج 1 ص 130- 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه حدیث در این لغتنامه شود.
- شاهد قدسی:
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت.
حافظ.
- طایر قدسی. رجوع به طائر قدسی شود:
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید.
حافظ.
- رطل قدسی، مانند رطل خلیلی و رطل نابلسی هشتصد درهم است. (معالم القربه فی احکام الحسبه ص 81)
لغت نامه دهخدا

قدسی

قدسی
میر قدسی، از شاعران و از مردم تفرش است. او راست:
از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است
دیده در آئینۀ چشمم مگر رخسار خویش.
###
شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست.
###
زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب
بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است
خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی
آتش رشک به هنگامۀ محشر زدن است.
(تذکرۀ مجمعالخواص ص 100 و 101)
لغت نامه دهخدا