جدول جو
جدول جو

معنی قدری - جستجوی لغت در جدول جو

قدری
(قَ)
یحیی بک. از نویسندگان و مترجمان است. وی کتاب حقوق الدول حسین فهمی عثمانی را به زبان عربی برگردانده و در بیروت به سال 1884 میلادی به چاپ رسیده است. اصل این کتاب به ترکی است و در آستانه به سال 1300 هجری قمری چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
قدری
(قَ دَ ری ی)
نسبت است به قدر. مقابل جبری. رجوع به قدریه شود
لغت نامه دهخدا
قدری
کمی اندکی
تصویری از قدری
تصویر قدری
فرهنگ لغت هوشیار
قدری
((قَ دَ))
منسوب به قدر (معتقد به تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده)، مقابل جبری
تصویری از قدری
تصویر قدری
فرهنگ فارسی معین
قدری
((قَ))
مقداری، اندکی
تصویری از قدری
تصویر قدری
فرهنگ فارسی معین
قدری
اندکی، کمی
تصویری از قدری
تصویر قدری
فرهنگ واژه فارسی سره
قدری
اندکی، کمی، مقداری
متضاد: خیلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمری
تصویر قمری
(دخترانه)
نام پرنده ای کوچکتر از کبوتر، یاکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدسی
تصویر قدسی
(دخترانه)
مقدس، فرشته، بهشتی، روحانی، ملکوتی، قدس (عربی + ی (فارسی)، منسوب به قدس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدیر
تصویر قدیر
(پسرانه)
توانا، قادر، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدری
تصویر بدری
(دخترانه)
منسوب به بدر، ماه تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن، توانایی، نیرو، سلطه، نفوذ فرمان
قدرت داشتن: نیرو و توانایی داشتن
قدرت کردن: قدرت و توانایی نشان دادن
قدرت نمودن: قدرت و توانایی نشان دادن، قدرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدیر
تصویر قدیر
از نام ها و صفات باری تعالی، دارای قدرت، توانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمری
تصویر قمری
پرنده ای خاکی رنگ و کوچک تر از کبوتر با سر کوچک، گردن کشیده و نوک باریک، یاکریم، موسی کوتقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمری
تصویر قمری
محاسبه شده براساس گردش انتقالی ماه مثلاً سال قمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدری
تصویر صدری
مربوط به سینه، در علم زیست شناسی نوعی برنج مرغوب ایرانی، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدری
تصویر مدری
روستایی، مربوط به روستا مثلاً لباس روستایی، از مردم روستا، دهاتی مثلاً مرد روستایی، ساده لوح، احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قشری
تصویر قشری
کسی که به ظاهر احکام دین توجه دارد، به باطن امر توجه نمی کند و تاویل و قیاس را در امر دین روا نمی دارد، بدون دقت و تامل، سطحی
فرهنگ فارسی عمید
فرقهای از مسلمانان که منکر قضا و قدر هستند و هر کسی را در کار خود فاعل مختار میدانند. آن ها معتقدند انسان در اعمال و رفتار خود آزاد است و می تواند کاری را به ارادۀ خود انجام دهد یا ترک کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوری
تصویر قوری
ظرف چینی یا فلزی لوله دار که در آن چای، قهوه، گل گاوزبان و مانند آن را دم می کنند و کنار آتش یا روی سماور می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ دَ ری یَ)
کسانی هستند که گمان کنند هرکس آفریدگار کار خویش است و کفر و معاصی را به تقدیر خدا ندانند. (تعریفات جرجانی). طائفه ای از معتزله اند. از معتزله بیست مذهب منشعب گشته که یکی از آنان قدریه است و همه در چند امر با هم اتفاق کلمه دارند یکی اینکه منکر صفات ازلی خداوند هستند و گویند خدا را علم و قدرت و حیات و سمع و بصر نیست و هیچ صفت ازلی ندارد و بر این اضافه کنند که خدای در ازل اسم و صفتی نداشته است. دیگر اینکه خدای را به چشم نتوان دید و گویند که خداوند خویشتن را نمی بیند و کسی نیز او را نتواند دید. دیگر بر حادث بودن کلام خدا و حدوث امر و نهی و خبر او همداستانند و گویند مردم در کار و پیشۀ خود آزادند و خداوند را در کار و پیشۀ ایشان و دیگر جانوران قدرت و کاری نیست و از جهت این سخن مسلمانان آنان را قدریه گویند و دیگراینکه مسلمان فاسق نه مؤمن است و نه کافر بلکه جای وی در میان این دو است و از این رو آنان را برای کناره گیری از سخن دیگر مسلمانان معتزله نامند. (الفرق بین الفرق). قدریه فرقه ای بودند که در روزگار بنی امیه پدید آمده قائل به قدرت انسان در اعمال خود شدند وگفتند آدمی را اراده آزاد است و آنان اولین فرقه ای بودند که بر اساس دینی فلسفی غیر سیاسی پدید آمدند وکار آنان بدانجا رسید که دو خلیفۀ اموی معاویه بن یزید و یزید بن ولید به مذهب ایشان درآمدند اما وفق بین ارادۀ انسان و مسئولیت او از جهتی و قدرت خداوند بر هر چیز از جهت دیگر مشکلی قدیم است که از قرنهای پیش از دولت عرب عقول مفکّران یونانی را بخود مشغول میداشت ماکدونالد در کتاب مسلم تئولوژی ص 127- 129 و گزیهر در دگم ص 75- 80 معتقدند که قدریه پیش از معتزله وجود یافته و راه را برای آنان باز کردند و معتزله وارث قدریه و فرزندان روحانی آنان بودند. دی بورگوید: معتزله جانشین قدریه بودند این مذهب مورد تأیید خلفای عباسی از زمان مأمون تا عهد متوکل قرار گرفت. اینکه قدریه میگفتند انسان مختار است از مسیحیان فراگرفته اند زیرا مسیحیان شرقی تقریباً همگی به اختیار عقیده داشتند. مسئلۀ اختیار از جمیع جهات در هیچ زمانی مانند زمان فتوحات اسلامی مورد بحث مسیحیان مشرق واقع نشد. این بحث اول مربوط به مسیح بود سپس به انسان، بعلاوه دلیل های دیگری هم وجود دارد که طائفه ای از مسلمانان اولیه که معتقد به اختیار بودند زیردست استادان مسیحی تلمذ میکردند سپس عناصر فلسفی خالص مذاهب گنوستیکی و ترجمه کتب فلسفۀ یونان مؤید این فکر گشت. (تاریخ فلسفه در اسلام دی بور ص 42). رجوع به جبر و جبریه و باب دهم مختصرالدول ابن عبری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاری
تصویر قاری
خواننده قرآن یا کتاب آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده توانایی چیرگی، هریک از پیروان عبد القادر گیلانی، جامه چسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدسی
تصویر قدسی
روحانی، فرشته، صالح و نیکوکار
فرهنگ لغت هوشیار
قدرت در فارسی اژ زور توی چمک خود ز ازل ز عون تو دست مراست این چمک تروک (گویش مازندرانی) دسلات (گویش مهابادی)
فرهنگ لغت هوشیار
غدرفی وابسته به غدرف منسوب به قدرف از مردم قدرف، زر و سکه ای که در شهر قدرف ضرب می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدری
تصویر صدری
سینه ای، نام گونه ای برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدری
تصویر تدری
فریفتن، فریب دادن شکار را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدری
تصویر خدری
کرخی خر سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدری
تصویر جدری
مرض آبله
فرهنگ لغت هوشیار
کودکی که میل دارد غالبا به کوچه و خیابان برود، زنی که گاه گاه از خانه بدر رود و با مردان بیگانه در آمیزد، شخص هرزه و بد عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقدری
تصویر بقدری
بسیار خیلی زیاد
فرهنگ لغت هوشیار
خود سرنوشت هریک از وابستگان دبستان خود سرنوشتی که باور دارد آدمی سرنوشت ساز خویش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوری
تصویر قوری
غوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدرت
تصویر قدرت
توانایی، توان، نیرو
فرهنگ واژه فارسی سره