معنی قدامه در لغت نامه دهخدا

ابن مالک از صحابیان است. صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.، ابن جرم بن زبان از قضاعه از قحطان و جد جاهلی است. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 791)

معنی قدامه در فرهنگ لغت هوشیار

دیرینگی کهنگی پیشینگی

معنی قدامه - جستجوی لغت در جدول جو

قدامه

لغت نامه دهخدا

قدامه

فرهنگ لغت هوشیار

قدومه

تودری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است
مادردخت، شندله، اوسیمون، جنفج

تودَری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است
مادَردُخت، شَندِله، اوسیمون، جَنفَج

فرهنگ فارسی عمید

قداره

حربه ای راست، پهن و سنگین

فرهنگ فارسی عمید

قادمه

قادم، پیشرو، پر دراز از بال مرغ

فرهنگ فارسی عمید

قدیمه

مؤنث واژۀ قدیم، پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی

فرهنگ فارسی عمید

قسامه

جماعتی که برای گرفتن چیزی قسم بخورند و آن را بگیرند، سوگندی که بین اولیای دم اجرا شود، هنگامی که کسی را قاتل معرفی کنند و شاهد نداشته باشند، آشتی و متارکۀ جنگ

فرهنگ فارسی عمید

ادامه

پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن

فرهنگ فارسی عمید

مقدامه

(مِ مَ)

مقدام. رجوع به مقدام شود

لغت نامه دهخدا

ندامه

ندامت در فارسی پشیمانی

معنی قدامه - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما