جدول جو
جدول جو

معنی قحطانی - جستجوی لغت در جدول جو

قحطانی
(ق نی ی)
نسبت است به قحطان بن عامر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قحطانی
منسوب به قحطان بی عامر
تصویری از قحطانی
تصویر قحطانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(قَ / قِ)
منسوب به قیطان.
- لب قیطانی، لبی که نهایت باریک است
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
نسبت است به قسطانه، و آن را کشتانه نیز خوانند. (اللباب). رجوع به قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
قوس قزح. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسطان و قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
محمد بن مفضل بن عروه بن خالد بن زید بن زیاد بن میمون رازی. مولی علی بن ابی طالب (ع) و از راویان است. وی از محمد بن خالد بن حرمله عبدی و هدبه بن خالد و جز آنان روایت کند و از او حمزه بن عبدالله مالکی و محمد بن مخلد و ابوبکر شافعی و ابن ابی حاتم و جز ایشان روایت دارند. وی مردی راستگو بود. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن عامر بن سالح پدر قبیله ای است. (منتهی الارب). قحطان بن عامر بن شالخ بن ارفخشدبن سام بن نوح. ریشه اعراب قحطانی و پدر خاندان حمیر و کهلان وتبابعه (شاهان یمن) (شاهان حیره) و غسانیان (شاهان شام) در جاهلیت است. علمای انساب وی را از نخستین مردان دستۀ دوم از دسته های سه گانه عرب (عاربه و متعربه و مستعربه) میشمارند. وگویند او در میان شاهان یمن و جزیره العرب نخستین کسی است که تاج بر سر نهاد. وی از ساکنان حضرموت بود پس به سرزمین صنعاء که در آن زمان خالی از آبادی و سکنه بود رفت و آنجا را آباد کرد. وی را که از اشراف قوم خود بود به شاهی برگزیدند و جماعتی گرد او فراهم آمدند. او به عراق حمله برد و با بعلوس پادشاه آشوریان جنگید و در خلال این جنگها مرد. تاریخ تولد و مرگ وی دانسته نیست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 761). پشت چهارم ارفخشد فرزند سام بن نوح که عربان از دودۀ اویند. مستوفی آرد: سام بن نوح به قول بعضی مورخان پیغمبر مرسل است اکثر انبیا و جمیع اهل ایران از تخم اویند. او را شش پسر بود، اول ارفخشد و از نسل او چهارم پشت به قحطان و قالغ رسید. قوم عجم از تخم قالغاند و اکثر عرب قحطیانند (ظ. قحطانیان) و زبان عربی از یعرب بن قحطان است و قحطان را نام قحطان بود بسبب آنکه در سالهای سخت سخا کردی و مردم را از تنگی برهانیدی، در حق او گفته اند و یقحط القحوط و یطردها بسخائه، یعنی وی با بخشش و سخای خود قحطی ها را از میان ببرد و قحطان اسم علم او شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج یکم ص 27)
لغت نامه دهخدا
شیخ جاوی. از دانشمندان است. او راست: تسهیل الامانی فی شرح عوامل الجرجانی. کتاب دیگری به نام تسریح العوامل فی شرح العوامل از همین مؤلف در مصر به سال 1325 هجری قمری با کتاب تسهیل الاسماء به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1517)
لغت نامه دهخدا
(قَ نی ی)
ج قطنیّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطنیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطانیه
تصویر قسطانیه
یونانی تازی گشته شابلوت از گیاهان شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحدانی
تصویر وحدانی
وحدانی در فارسی تک رو مردمگریز گوشه نشین، تک یگانه تنها یگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطرانی
تصویر قطرانی
کترانی گونه ای درم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوچانی
تصویر قوچانی
غوچانی خبوشانی منسوب به قوچان، از مردم قوچان، لهجه مردم قوچان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیانی
تصویر لحیانی
مرد ریش دراز
فرهنگ لغت هوشیار
لحمانی در فارسی: گوشتی گوشتین لمتر منسوب به لحم گوشتین گوشتی: گرده جسمی لحمانی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحطناک
تصویر قحطناک
غاز ناک خشکسال توام با قحط و غلا خشکسال: سالی قحطناک برآمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطلانی
تصویر قسطلانی
منسوب به قسطله از مردم قسطله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیطانی
تصویر غیطانی
باغدار بوستاندار
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاشانی، کاشی آگور کاشی منسوب به قاشان (کاشان) از مردم کاشان کاشانی، کاشی آجر کشی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاشانی منسوب به قاسان (کاشان) کاشانی. پارسی تازی گشته کاشانی کاشی
فرهنگ لغت هوشیار
سوفسطایی بنگرید به سوفسطایی سوفسطایی، جمع فسطانیان: اگر زین می نیاری گشت آگاه مبر زینجا سوی فسطانیان راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلطانی
تصویر غلطانی
غلتان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شیطنت کردن، نا فرمانی و سرکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانی
تصویر سلطانی
شاهی منسوب به سلطان: بتخت بوستان زد گل دگر ره کوس سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحتانی
تصویر تحتانی
زیرین و زیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحمانی
تصویر رحمانی
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
آشفتگی وانقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
((بَ))
تغییر حالت و آشفتگی مریض، وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحتانی
تصویر تحتانی
((تَ))
فرودین، زیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلطانی
تصویر سلطانی
منسوب به سلطان، نوعی کتاب در قطع 30 * 50 سانتی متر، نوعی کباب برگ که پهن تر و عالی تر از انواع دیگر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیطانی
تصویر شیطانی
شیطنت، سرکشی، شرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحیانی
تصویر لحیانی
((لِ))
مرد ریش دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحتانی
تصویر تحتانی
زیرین
فرهنگ واژه فارسی سره