نوعی از پیکان. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، تیر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، تیر خرد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نی که آن را بر هدف اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). و گفته اند قتره یکی و قتر جمع آن است. (اقرب الموارد)
نوعی از پیکان. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، تیر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، تیر خرد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نی که آن را بر هدف اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). و گفته اند قتره یکی و قتر جمع آن است. (اقرب الموارد)
تنگ کردن نفقه را برعیال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀجرجانی) (اقرب الموارد) : قتر قتراً و قتوراً، تنگ کرد نفقه را بر عیال. (منتهی الارب) ، قوت روزگذار دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بخور کردن. (آنندراج) (منتهی الارب). آتش، دود کردن آتش. (اقرب الموارد) ، بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منتهی الارب) (آنندراج) : قتر لحم، بلندشدن بوی آن. (اقرب الموارد). قترت القدر، بلند گردیدو منتشر شد بوی دیگ افزار آن. (منتهی الارب) ، قتر شی ٔ، ضم کرد بعض چیزی به بعض، قتر زره، برای آن سر میخ ساخت، قتر امر، لازم گرفت او را، قتر میان دو امر، اندازه گرفتن و تخمین کردن آن را. (اقرب الموارد)
تنگ کردن نفقه را برعیال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀجرجانی) (اقرب الموارد) : قتر قتراً و قتوراً، تنگ کرد نفقه را بر عیال. (منتهی الارب) ، قوت روزگذار دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بخور کردن. (آنندراج) (منتهی الارب). آتش، دود کردن آتش. (اقرب الموارد) ، بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منتهی الارب) (آنندراج) : قتر لحم، بلندشدن بوی آن. (اقرب الموارد). قترت القدر، بلند گردیدو منتشر شد بوی دیگ افزار آن. (منتهی الارب) ، قتر شی ٔ، ضم کرد بعض چیزی به بعض، قتر زره، برای آن سر میخ ساخت، قتر امر، لازم گرفت او را، قتر میان دو امر، اندازه گرفتن و تخمین کردن آن را. (اقرب الموارد)
کازۀ صیاد. (منتهی الارب). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. (اقرب الموارد) ، تودۀ پشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تودۀ سنگریزه ها. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، قتر. (اقرب الموارد). و ازهری گوید: میترسم این کلمه تصحیف باشد و صواب آن قمزه است، روزن پنجره، سوراخ تنور، حلقۀ زره. (از اقرب الموارد)
کازۀ صیاد. (منتهی الارب). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. (اقرب الموارد) ، تودۀ پشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تودۀ سنگریزه ها. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، قُتُر. (اقرب الموارد). و ازهری گوید: میترسم این کلمه تصحیف باشد و صواب آن قمزه است، روزن پنجره، سوراخ تنور، حلقۀ زره. (از اقرب الموارد)
مقترد. قتارد. مرد بسیار گوسپند و بز. (منتهی الارب). چنین گفته اند ولی همه آنها تصحیف شده و صحیح آنها با ثاء مثلثه است چنانکه ابوعمرو و ابن اعرابی و جز ایشان تصریح کرده اند. (منتهی الارب)
مقترد. قتارد. مرد بسیار گوسپند و بز. (منتهی الارب). چنین گفته اند ولی همه آنها تصحیف شده و صحیح آنها با ثاء مثلثه است چنانکه ابوعمرو و ابن اعرابی و جز ایشان تصریح کرده اند. (منتهی الارب)
ابن قتره، مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، بنات قتره. (اقرب الموارد) نوع. و فی الصحاح القتره و السروه واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود
ابن قتره، مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، بنات قتره. (اقرب الموارد) نوع. و فی الصحاح القتره و السروه واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود
یونانی فرازدم، ترمل آمیزه ای است گریزا که از آمیزش مل (الکل) باترشک (اسید) پدید میظید یونانیان قدیم و بتقلید آنان اقوام دیگر اتر را بجسمی سیال و رقیق که قسمت فوقانی کره ارض را فرا گرفته اطلاق میکردند، بخار رقیق و ماده سیال و سریع التبخیری است که قسمتی از فضای ماورای جو را اشغال کرده و در تمام اجسام نافذ است. دانشمندان فیزیک آنرا عامل انتقال نور و حرارت و الکتریسیته دانسته اند. دارای هیچگونه وزنی نیست در خلا و همه محیط های شفاف که نور از آن عبور میکند موجود است اثیر، نمک فرار و سریع التبخیری است که از، یکی از اسیدهای معدنی یا آلی با الکل، می آید اترسل، ماده ای که از گرفتن یک مولکول آب از دو مولکول الکل حاصل شود اتر اکسید
یونانی فرازدم، ترمل آمیزه ای است گریزا که از آمیزش مل (الکل) باترشک (اسید) پدید میظید یونانیان قدیم و بتقلید آنان اقوام دیگر اتر را بجسمی سیال و رقیق که قسمت فوقانی کره ارض را فرا گرفته اطلاق میکردند، بخار رقیق و ماده سیال و سریع التبخیری است که قسمتی از فضای ماورای جو را اشغال کرده و در تمام اجسام نافذ است. دانشمندان فیزیک آنرا عامل انتقال نور و حرارت و الکتریسیته دانسته اند. دارای هیچگونه وزنی نیست در خلا و همه محیط های شفاف که نور از آن عبور میکند موجود است اثیر، نمک فرار و سریع التبخیری است که از، یکی از اسیدهای معدنی یا آلی با الکل، می آید اترسل، ماده ای که از گرفتن یک مولکول آب از دو مولکول الکل حاصل شود اتر اکسید