تنگ کردن نفقه را برعیال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀجرجانی) (اقرب الموارد) : قتر قتراً و قتوراً، تنگ کرد نفقه را بر عیال. (منتهی الارب) ، قوت روزگذار دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بخور کردن. (آنندراج) (منتهی الارب). آتش، دود کردن آتش. (اقرب الموارد) ، بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منتهی الارب) (آنندراج) : قتر لحم، بلندشدن بوی آن. (اقرب الموارد). قترت القدر، بلند گردیدو منتشر شد بوی دیگ افزار آن. (منتهی الارب) ، قتر شی ٔ، ضم کرد بعض چیزی به بعض، قتر زره، برای آن سر میخ ساخت، قتر امر، لازم گرفت او را، قتر میان دو امر، اندازه گرفتن و تخمین کردن آن را. (اقرب الموارد)