مالیات، خراج، برای مثال سلطان روم و روس به منّت دهد خراج / چیپال هند و سند به گردن کشد قلان (سعدی۲ - ۶۶۱)، در دورۀ ایلخانان، خراجی که از مردم گرفته می شد
مالیات، خراج، برای مِثال سلطان روم و روس به منّت دهد خراج / چیپال هند و سند به گردن کشد قلان (سعدی۲ - ۶۶۱)، در دورۀ ایلخانان، خراجی که از مردم گرفته می شد
آنکه به پشت روی زمین دراز کشیده باشد، به پشت خوابیده، طاق باز، برای مثال فکنده سر نیزۀ جان ستان / یکی را نگون و یکی را «ستان» (اسدی - ۲۲۱) آستانه، درگاه، درگه، جلو در خانه، کفش کن، برای مثال به جای شنگرف اندر نگارهاش عقیق/ به جای ساروج اندر ستان هاش درر (فرخی - ۱۲۹ حاشیه) پسوند متصل به واژه به معنای ستاننده مثلاً جان ستان، دادستان، دل ستان، کشورستان
آنکه به پشت روی زمین دراز کشیده باشد، به پشت خوابیده، طاق باز، برای مِثال فکنده سر نیزۀ جان ستان / یکی را نگون و یکی را «ستان» (اسدی - ۲۲۱) آستانه، درگاه، درگه، جلو در خانه، کفش کن، برای مِثال به جای شنگرف اندر نگارهاش عقیق/ به جای ساروج اندر ستان هاش دُرَر (فرخی - ۱۲۹ حاشیه) پسوند متصل به واژه به معنای ستاننده مثلاً جان ستان، دادستان، دل ستان، کشورستان
پسوند متصل به واژه به معنای جای فراوانی چیزی مثلاً باغستان، تاکستان، خارستان، ریگستان، سروستان، سنبلستان، گلستان، گورستان، نخلستان، نیستان، با نام های اقوم و طوایف ترکیب می شود مثلاً ارمنستان، افغانستان، انگلستان، بلوچستان، تاجیکستان، ترکستان، عربستان، کردستان، گرجستان، لرستان، هندوستان چون حرف آخر اسم های فارسی ساکن است هرگاه به اسمی ملحق شود حرکت قبل از «س» به حرف پیش از آن داده می شود مانند گل که گلستان می گویند، در اسم هایی که حرف آخر آن ها «و» باشد حرکت «س» حذف می شود، مثل بوستان، در اسم هایی که حرف آخر آن ها «ه» باشد حرکت «س» تلفظ می شود، مثل لاله که لاله ستان می گویند، در شعر گاهی به ضرورت وزن حرف سین تلفظ می شود و گلستان را گلستان می گویند، برای مثال آن بیابان پیش او چون گلستان / می فتاد از خنده او چون گل ستان (مولوی - ۴۸۶)
پسوند متصل به واژه به معنای جای فراوانی چیزی مثلاً باغستان، تاکستان، خارستان، ریگستان، سروستان، سنبلستان، گلستان، گورستان، نخلستان، نیستان، با نام های اقوم و طوایف ترکیب می شود مثلاً ارمنستان، افغانستان، انگلستان، بلوچستان، تاجیکستان، ترکستان، عربستان، کردستان، گرجستان، لرستان، هندوستان چون حرف آخر اسم های فارسی ساکن است هرگاه به اسمی ملحق شود حرکت قبل از «س» به حرف پیش از آن داده می شود مانند گُل که گُلِستان می گویند، در اسم هایی که حرف آخر آن ها «و» باشد حرکت «س» حذف می شود، مثل بوستان، در اسم هایی که حرف آخر آن ها «ه» باشد حرکت «س» تلفظ می شود، مثل لاله که لاله سِتان می گویند، در شعر گاهی به ضرورت وزن حرف سین تلفظ می شود و گُلِستان را گُلسِتان می گویند، برای مِثال آن بیابان پیش او چون گُلسِتان / می فتاد از خنده او چون گُل ستان (مولوی - ۴۸۶)
نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، برای مثال یکی دیبا فروریزد به رزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری - ۲۷۰) . در این بیت qappān، باسکول
نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، برای مِثال یکی دیبا فروریزد به رِزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری - ۲۷۰) . در این بیت qappān، باسکول
پسوند مکان. الف: باسم ذات پیوند دال بر بسیاری و فراوانی: بوستان خارستان تاکستان سروستان گلستان گورستان نیستان. ب: باسم معنی پیوندد و افاده محل و مکان کند: دادستان فرهنگستان ورستان ج: باسم خاص (علم) پیوندد و افاده مقر مستقر و محل کند: ارمنستان افغانستان تاجیکستان ترکستان کردستان گرجستان لرستان هندوستان، پسوند زمان: تابستان زمستان. در ترکیب به معنی ستاینده آید: جانستان دادستان دلستان
پسوند مکان. الف: باسم ذات پیوند دال بر بسیاری و فراوانی: بوستان خارستان تاکستان سروستان گلستان گورستان نیستان. ب: باسم معنی پیوندد و افاده محل و مکان کند: دادستان فرهنگستان ورستان ج: باسم خاص (علم) پیوندد و افاده مقر مستقر و محل کند: ارمنستان افغانستان تاجیکستان ترکستان کردستان گرجستان لرستان هندوستان، پسوند زمان: تابستان زمستان. در ترکیب به معنی ستاینده آید: جانستان دادستان دلستان