- قتاد
- درختی خاردار که از ساقۀ آن کتیرا می گیرند، گون
معنی قتاد - جستجوی لغت در جدول جو
- قتاد
- گون از گیاهان گون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک گون واحد قتاد یک دانه قتاد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سرور، گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر
اداره، اداره کل، مقر
مخفف ایستاد
مرکز سامان دهی به امری
ستاد ارتش: در امور نظامی مرکز فرماندهی در ارتش که طرح ها و نقشه های جنگی را بررسی و مطالعه می کند و شامل نیرو های زمینی و هوایی و دریایی است، ارکان حرب
ستاد ارتش: در امور نظامی مرکز فرماندهی در ارتش که طرح ها و نقشه های جنگی را بررسی و مطالعه می کند و شامل نیرو های زمینی و هوایی و دریایی است، ارکان حرب
شیرینی فروش، شیرینی پز
حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد، کنه
نگه دارنده و تربیت کنندۀ بوزینه
آنچه برای سفر لازم است، وسایل سفر
واسطه و دلال عمل منافی عفت، پاانداز
جنگیدن و کشتن، جنگ کردن، کارزار، پیکار
نوعی ماهی بی فلس که در خلیج فارس پیدا می شود
قائدها، جلوداران، پیشوایان، سرداران، فرماندهان سپاه، جمع واژۀ قائد
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
توشه راهمانه ساخت و سامان آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند
پارسی است کوات غباد: نام ها، گونه ای ماهی گونه ای ماهی که در خلیج فارس فراوانست
موش خرما از جانوران
جمع قتد، چوب های پالان
رمه دار: مرد
گرد خاک تیره
گرد خاک، سیاهی
با یکدیگر کارزار کردن، محاربه، مقاتله بسیار کشنده، بسیار قتل کننده
رمه دار: مرد
بوی دیگ افزار، بوی بریانی، بوی استخوان سوخته، بوی مشک بید
ازدوی تازی سخن چین: مرد، سخن دزد: مرد
درد روده
کنه، سرپستان انتردار کپی دار حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه، جمع قردان
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان
رشته سیمین تار رویین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند
شیرینی فروش، شیرینی پز، شکر ریز
جاکش جافکش لنبان
درشت اندام: مرد
پالهنگ افسار، فرمانبردار