- قبیط
- پارسی تازی گشته کبیتا کپیتا
معنی قبیط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کبیتا قمیطا
کبیتا قمیطا
پرهیزگار، پارسای ترسا، بسته، غوره خرما
جماعت، گروه، ضامن، کفیل، پذرفتار
کلم، گیاهی یکساله و کاشتنی از خانوادۀ شب بو که برگ یا ساقۀ آن خورده می شود
زیر کجاوه، آبکند
شکرینه
تر و خشک
از نژاد قبط منسوب به قبط از قوم قبط از نژاد قبط، جمع اقباط یا ماههای قبطی. عبارتند از: توت (توث) باوی اثور کراق طوفی ماخبر فامینوث فرموثی باخون باونی افبقی ماسوری
خشک شده، غاز زده خشکی زده
ظاهر و آشکارا، رویاروی، کارگذار و بمعنای جماعت و گروه
شتابنده جانور پرنده، خود پرداز کسی که به کار خود بپردازد، ترنجیده چروکیده
سگ گشن
ناپسند و زشت
قرنبیط بنگرید به قرنبیط گل کلم
پاوندشده (پاوند قنداق)، سال درست (تمام)
زشت، ناپسند
از مردم مصر قدیم، زبانی از خانوادۀ زبان های سامی ی حامی که در قدیم در مصر رایج بود و اکنون متداول نیست و فقط عدۀ کمی از مردم و روحانیان آن را حفظ کرده اند، خطی متعلق به مصریان باستان
روزه دار
فراهم آوردن با دست گروهی از مسریان