جدول جو
جدول جو

معنی قاولوغ - جستجوی لغت در جدول جو

قاولوغ
چنته، کیف:
واله آن قاولوغم کز طاق جیب آویختند (؟)
روشن است این خود که قندیلی بود هر طاق را،
نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 38)
لغت نامه دهخدا
قاولوغ
ترکی کیسه انبان چنته کیف
تصویری از قاولوغ
تصویر قاولوغ
فرهنگ لغت هوشیار
قاولوغ
چنته، کیف
تصویری از قاولوغ
تصویر قاولوغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قالوس
تصویر قالوس
(پسرانه)
نام پیری رومی و پیغام گزار قیصر روم به لهراسب پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قالوس
تصویر قالوس
نوایی از موسیقی قدیم ایرانی، برای مثال بلبل همی سراید چون باربد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری - ۳۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
آرد نخودچی که با قهوه و شکر یا قند کوبیده مخلوط می کنند و بیشتر در سوگواری ها استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قولون
تصویر قولون
قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولاغ
تصویر اولاغ
الاغ، خر، جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش
فرهنگ فارسی عمید
خر، (غیاث اللغات) (آنندراج)، الاغ: فرمود اورا چرا می آرند و اولاغ به هرزه خسته می کنند، (جامع التواریخ رشیدی)، تا ممر ایلچیان بسبب نشستن اولاغ دورنیفتد، (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ)
قبیله و طایفه و جماعت. (آنندراج). خاندان. دوده. ایل. (یادداشت مؤلف). رجوع به تاریخ غازان شود، قدماء
لغت نامه دهخدا
نصیب و بخش و حصه و قسمت. (آنندراج از فرهنگ وصاف)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
جمع واژۀ اولی ̍. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ووَ)
جمع واژۀ اول. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اورق، خانواده، دودمان، خویشان، اعقاب: تا غایت همواره ایشان و فرزندان ایشان ملازم و مقرب حضرت هولاکوخان و اوروغ نامدار بودند، (جامعالتواریخ رشیدی)، و این ملک بر وی و اوروغ نامدار وی بر وجهی که هست مقررو مسلم بود، (همان کتاب)، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
طائفه ای از طوائف قشقائی، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار، در 34500 گزی جنوب باختر حسن آباد سوگند و 4000گزی اوچ گل واقع است، موقع جغرافیائی آن کوهستانی سردسیر است، 140تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، قالیچه و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
جمع واژۀ قاتل در حالت رفعی. رجوع به قاتل شود
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، در 15هزارگزی شمال خاوری ابهر و 6هزارگزی راه آهن زنجان، موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است، 336 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، و از حدود قهوه خانه شناط اتومبیل میرود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است ازدهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، سکنۀ آن 30 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جمع واژۀ قائل در حالت رفعی. رجوع به قائل شود
لغت نامه دهخدا
حمی محرقه و قادسوس غلط است
لغت نامه دهخدا
(قَوْ وا)
جمع واژۀ قوّال. (اقرب الموارد). رجوع به قوال شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. در 62هزارگزی شمال باختری مانه و یکهزارگزی جنوب شوسۀ عمومی بجنورد به حصارچه واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرم سیر است. 108 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
ترکی دوده دودمان ترکی خانواده دودمان خویشان خانواده دودمان خویشان اعقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوتلوغ
تصویر قوتلوغ
ترکی فرخنده
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته فراخروده روده فراخ. یا قولون افقی. قسمتی از روده فراخ را گویند که دنباله قولون صاعد است و پس از آن قرار دارد و به طور افقی از زیر کبد و در جلو قسمت تحتانی کلیه راست از طرف راست شکم به طرف چپ شکم در زیر معده قرار گرفته در موقع دق شکم پس از صدای معده صدای قولون افقی شنیده می شود. قولون افقی به وسیله قسمتی از صفاق به نام بند قولون عرضی به سطح خلفی شکم متصل است. قولون افقی در طرف چپ به زوایه طرف چپ قولون که ابتدای قولون نازل است ختم می گردد. قولون مزبور مانند خطی راست از یک طرف شکم به طرف دیگر شکم کشیده نشده بلکه دارای انحنایی به شکل حرف ام یا اس خوابیده می باشد، زاویه راست قولون که در انتهای قولون صاعد است تقریبا قایمه است ولی زاویه چپ آن که در زیر طحال قرار دارد حاده است و در دنباله اش قولون نازل قرار گرفته قولون عرضی قولون سطحی یا قولون بالارو 0 قولون صاعد 0 یاقولون پایین رو 0 قولون نازل 0 یاقولون چپ 0 قولون نازل 0 یا قولون خاصره یی لگنی 0 قولون سینی شکل 0 یاقولون راست 0 قولون صاعد 0 یا قولون سطحی. یاقولون سینی شکل 0 قسمتی از روده فراخ است که در دنباله قولون نازل قرار دارد. این قولون در حفره خاصره سمت چپ جا دارد و تنگه فوقانی لگن را از چپ براست به شکل قوسی می پیماید و بعدا در لگن فرو می رود و تا مقابل سومین مهره خاجی می رسد و پس از آن روده مستقیم قرار دارد قولون خاصره یی لگنی. یا قولون صاعد. قسمتی از روده فراخ را گویند که در بالای روده کور قرار دارد و ابتدای آن از دریچه ایلئوککال شروع می شودکه به سمت بالا می رود و طرف راست شکم قرار دارد قولون بالارو قولون راست. یا قولون عرضی. قولون افقی. یا قولون نازل. قسمتی از روده فراخ است که متعاقب زاویه چپ قولون افقی قرار دارد. ابتدای این قولون عمقا در طرف چپ پهلو قرار دارد در زیر طحال جای دارد قولون پایین رو قولون چپ. یا ورم قولون. کولیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولون
تصویر اولون
جمع اول نخستینها اولین اوایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاووت
تصویر قاووت
ترکیب آرد نخودچی با قهوه و شکر کوبیده و مخلوط کرده و میخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاوون
تصویر قاوون
ترکی خربزه از گیاهان لاتینی تازی گشته دستنبو خربزه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته چالوس شهرکی است در مازندران نوایی و لحنی است از موسیقی قدیم: گهی چکاوک و گه راهوی و گه قالوس. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به الا غ خر، پیک چاپار پست، پیک چاپار پست، حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه) خر، الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولوس
تصویر اولوس
سفید (اسب) : (چنین گویند که از چار پایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست چه وی شاه همه چهار پایان چرنده است... و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسبیست الوس نام) (نوروزنامه 2- 51)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولوش
تصویر اولوش
ترکی بهره بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاووت
تصویر قاووت
قاوت، مخلوط آرد حبوبات بو داده با شیرینی خشک، نرمه آرد نخودچی که با خاکه قند و نبات مخلوط کنند، پست، سویق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالوس
تصویر قالوس
نام نوایی از موسیقی قدیم ایران
فرهنگ فارسی معین
قسمتی از روده فراخ که شامل سه بخش صاعد و افقی و نازل است. قولون صاعد در طرف راست شکم بالای روده و قولون نازل در سمت چپ به طرف پایین می رود. قولون افقی دنباله قولون صاعد است و به طور افقی در زیر معده قرار دارد
فرهنگ فارسی معین