جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قاولوغ

قاولوغ

قاولوغ
چنته، کیف:
واله آن قاولوغم کز طاق جیب آویختند (؟)
روشن است این خود که قندیلی بود هر طاق را،
نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 38)
لغت نامه دهخدا

قاتلون

قاتلون
جَمعِ واژۀ قاتل در حالت رفعی. رجوع به قاتل شود
لغت نامه دهخدا

قارلوق

قارلوق
دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، در 15هزارگزی شمال خاوری ابهر و 6هزارگزی راه آهن زنجان، موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است، 336 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصولات آن غلات و انگور و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، و از حدود قهوه خانه شناط اتومبیل میرود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است ازدهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، سکنۀ آن 30 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 157)
لغت نامه دهخدا

قوالون

قوالون
جَمعِ واژۀ قَوّال. (اقرب الموارد). رجوع به قوال شود
لغت نامه دهخدا

قاولقا

قاولقا
دهی از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. در 62هزارگزی شمال باختری مانه و یکهزارگزی جنوب شوسۀ عمومی بجنورد به حصارچه واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و گرم سیر است. 108 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

قاوشوق

قاوشوق
دهی از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار، در 34500 گزی جنوب باختر حسن آباد سوگند و 4000گزی اوچ گل واقع است، موقع جغرافیائی آن کوهستانی سردسیر است، 140تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، قالیچه و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا