جدول جو
جدول جو

معنی قاندواری - جستجوی لغت در جدول جو

قاندواری
مرتب کردن وسایل در خانه –منظم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادواری
تصویر ادواری
امری که نوبت به نوبت و گاه به گاه صورت می گیرد، نوبتی مثلاً جنون ادواری
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
خانه داری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سعدالله بن غلام (حضرت) حنفی مذهب و نقشبندی مسلک بود. او راست:کشف المحجوبین عن خدی (اوعلی). تفسیر الجلالین. این کتاب متن تفسیر جلالین است با شروحی در حاشیۀ آن. و به سال 1306- 1307 هجری قمری در بمبئی در دو جزء به چاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1529)
لغت نامه دهخدا
نان داشتن، فقیر و محتاج نبودن، داشتن استطاعت و تمکن مادی، ناندار بودن، رجوع به ناندار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل با 860 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قپانداری
تصویر قپانداری
کپانداری
فرهنگ لغت هوشیار
دورکی زمانیک منسوب به ادوار نوبتی. امری که نوبت به نوبت و دوره بدوره صورت میگیرد. یا جنون ادواری دیوانگیی که گاه بگاه و در دره های معین بروز میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادواری
تصویر ادواری
نوبتی، دوره ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماندگاری
تصویر ماندگاری
تداوم، اقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی از دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع و جور کردن، مرتب کردن، نظم دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
شگفتی، شکوه، درخشش
دیکشنری اردو به فارسی