- قاطردار
- قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استردار، قاطربان، استربان
معنی قاطردار - جستجوی لغت در جدول جو
- قاطردار
- آنکه قاطردارد نگهبان استر قاطرچی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناشکیبا، بی صبر، ناچار
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استربان، استردار، قاطردار
آنکه قاطرها را نگهبانی و راهنمایی کند قاطرچی
بی صفت (دشنامی است که بطرف دهند) دشنام گونه ایست که لوطیان دهند
پاداشمند
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
صاحب خار
بانگ کلاغ، صدای کلاغ
قارقار کردن: بانگ کردن کلاغ، کنایه از سر و صدا کردن
قارقار کردن: بانگ کردن کلاغ، کنایه از سر و صدا کردن
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸) ، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
داد و فریاد، سر و صدا، جار و جنجال، جنگ و هیاهو
صبر کردن، درنگ کردن
داردار کردن: داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن
صبر کردن، درنگ کردن
داردار کردن: داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن
مامور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره می کند، وزیر
حاکم، کارمند دولت
حاکم، کارمند دولت
وزیر پادشاه را گویند و کاردان جمع آنست که وزیران باشند، وکیل، مامور
میوه دار، آبستن، حامله
درنگ و کندی در انجام کار
وزیر، حاکم، مأمور سیاسی یک دولت در کشوری دیگر که در غیاب سفیر به انجام کارهای سفارت خانه می پردازد
Pregnant
Prickly, Thistly, Thorny
беременная
колючий , колючий
schwanger
stachelig, dornenreich
вагітна
колючий , колючий
w ciąży
kolczasty
带刺的 , 带刺的 , 有刺的
grávida
espinhoso