حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود، استر، ستر، چمنا، بغل چیزی که قطره قطره می چکد
حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود، اَستَر، سَتَر، چِمنا، بَغل چیزی که قطره قطره می چکد
وسیله ای نقلیه مرکب از چند واگن که بر روی خط آهن قرار دارد و به وسیلۀ لکوموتیو حرکت می کند، ترن چند حیوان بارکش که آن ها را پشت سر هم ردیف کنند، ردیف در موسیقی گوشه ای در بیات ترک
وسیله ای نقلیه مرکب از چند واگن که بر روی خط آهن قرار دارد و به وسیلۀ لکوموتیو حرکت می کند، تِرَن چند حیوان بارکش که آن ها را پشت سر هم ردیف کنند، ردیف در موسیقی گوشه ای در بیات تُرک
واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل، مال بسیار، پوست گاو پر از زر، برای مثال به قنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱ - ۸۵)
واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل، مال بسیار، پوست گاو پر از زر، برای مِثال به قنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱ - ۸۵)
دهی است جزو دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان، در 45هزارگزی جنوب باختری قیدار و 33هزارگزی راه مالرو عمومی واقع و سرزمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است، 103 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) نام محله ای است در لیتکوه آمل، (مازندران و استرآباد رابینو چ بنگاه ترجمه ص 153)
دهی است جزو دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان، در 45هزارگزی جنوب باختری قیدار و 33هزارگزی راه مالرو عمومی واقع و سرزمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است، 103 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) نام محله ای است در لیتکوه آمل، (مازندران و استرآباد رابینو چ بنگاه ترجمه ص 153)
تازگی عود بخور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، پوست گاو پر از زر. (برهان) ، مقدار چهل اوقیه از زر یاهزار اوقیه از آن یا دوصددینار یاهزار دو صد اوقیه یا هفتاد هزار دینار یا هشتادهزار درهم یا یکصد رطل از زر یا از سیم یاهزار دینار یا یک پوست گاو پر از زر یا از سیم. (منتهی الارب). ج، قناطیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وزن چهل اوقیه از طلا یاهزار و دویست دینار یاهزار و دویست اوقیه و گویند هفتادهزار دینار و گویند هشتادهزار درهم و گویند صد رطل طلا یا نقره و گویند هزار دینار و گویند مشک گاو پر از طلا یا نقره و گویند مال فراوان بر روی هم. (اقرب الموارد). و قنطار در شام صد رطل است. (اقرب الموارد) ، ساداوران است و آن چیزی است مانند صمغ و در درون بیخ درخت گردکان میباشد. خون را ببندد و قطع اسهال کند. (ناظم الاطباء)
تازگی عود بخور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، پوست گاو پر از زر. (برهان) ، مقدار چهل اوقیه از زر یاهزار اوقیه از آن یا دوصددینار یاهزار دو صد اوقیه یا هفتاد هزار دینار یا هشتادهزار درهم یا یکصد رطل از زر یا از سیم یاهزار دینار یا یک پوست گاو پر از زر یا از سیم. (منتهی الارب). ج، قناطیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وزن چهل اوقیه از طلا یاهزار و دویست دینار یاهزار و دویست اوقیه و گویند هفتادهزار دینار و گویند هشتادهزار درهم و گویند صد رطل طلا یا نقره و گویند هزار دینار و گویند مشک گاو پر از طلا یا نقره و گویند مال فراوان بر روی هم. (اقرب الموارد). و قنطار در شام صد رطل است. (اقرب الموارد) ، ساداوران است و آن چیزی است مانند صمغ و در درون بیخ درخت گردکان میباشد. خون را ببندد و قطع اسهال کند. (ناظم الاطباء)
جعفر بن محمد بن عبدالله حرانی، مکنی به ابومحمد. از محدثان است. وی از یحیی بن مصفی رهاوی روایت کند و از او ابواحمد بن عدی جرجانی روایت دارد. (اللباب). در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
جعفر بن محمد بن عبدالله حرانی، مکنی به ابومحمد. از محدثان است. وی از یحیی بن مصفی رهاوی روایت کند و از او ابواحمد بن عدی جرجانی روایت دارد. (اللباب). در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
کسی که طلای فراوان نگهداری کند تا آنها را به ورقه مبدل سازد. گروهی به این نام شهرت دارند. (اللباب). صیرفی. تاجر، میزان. (المعرب جوالیقی) ، کیسه دار. (مهذب الاسماء) ، کسی که متصدی کارهای ده و متولی شئون آن گردد. (المعرب جوالیقی)
کسی که طلای فراوان نگهداری کند تا آنها را به ورقه مبدل سازد. گروهی به این نام شهرت دارند. (اللباب). صیرفی. تاجر، میزان. (المعرب جوالیقی) ، کیسه دار. (مهذب الاسماء) ، کسی که متصدی کارهای ده و متولی شئون آن گردد. (المعرب جوالیقی)
نام باتلاقهائی و دریاچه ای در سیربونید بین مصر و سوریه که دارای طول و عمق زیاد و عرض بسیار کمی بود و سواحل آنرا بادهای جنوبی از ماسه و ریگ میپوشاند چنانکه دریاچۀ مزبور مانند زمین بنظر می آمد و مسافر فریب ظاهر را خورده پا روی ماسه ای که در زیرش آب بود میگذاشت و میدید که هرچند جای پایش زیر زمین نقش می بندد ولی زمین محکم است، بعد که قدری پیش میرفت چون دیگر نه راه پس داشت و نه راه پیش، فرورفته هلاک میگردید و موقعی که اردشیر بقصد تسخیر مصر بدان صوب راند بواسطۀعدم آشنایی محل، عده زیادی از سپاهیان او درین باتلاق فرورفته تلف شدند، (از ایران باستان ج 2 ص 1173)
نام باتلاقهائی و دریاچه ای در سیربونید بین مصر و سوریه که دارای طول و عمق زیاد و عرض بسیار کمی بود و سواحل آنرا بادهای جنوبی از ماسه و ریگ میپوشاند چنانکه دریاچۀ مزبور مانند زمین بنظر می آمد و مسافر فریب ظاهر را خورده پا روی ماسه ای که در زیرش آب بود میگذاشت و میدید که هرچند جای پایش زیر زمین نقش می بندد ولی زمین محکم است، بعد که قدری پیش میرفت چون دیگر نه راه پس داشت و نه راه پیش، فرورفته هلاک میگردید و موقعی که اردشیر بقصد تسخیر مصر بدان صوب راند بواسطۀعدم آشنایی محل، عده زیادی از سپاهیان او درین باتلاق فرورفته تلف شدند، (از ایران باستان ج 2 ص 1173)
نام ایلی است از ترک ساکن ایران که در عصر صفوی از هواخواهان صفویه بوده و برای شاهان صفویه جنگ میکردند و در قرن سیزدهم هجری خان ایشان آقامحمدخان به سلطنت ایران رسید، (فرهنگ نظام ج 4 ص 88)، رابینو مینویسد: مادام شیل در سفرنامۀ خود که به سال 1856 میلادی در لندن چاپ شده است عده ایل قاجار را در مازندران دوهزار خانوار تخمین زده ولی حالا عده آنها بسیار کمتر است، رجوع به فهرست ترجمه سفرنامه رابینو چ بنگاه نشر کتاب و رجوع به قاجاریه شود
نام ایلی است از ترک ساکن ایران که در عصر صفوی از هواخواهان صفویه بوده و برای شاهان صفویه جنگ میکردند و در قرن سیزدهم هجری خان ایشان آقامحمدخان به سلطنت ایران رسید، (فرهنگ نظام ج 4 ص 88)، رابینو مینویسد: مادام شیل در سفرنامۀ خود که به سال 1856 میلادی در لندن چاپ شده است عده ایل قاجار را در مازندران دوهزار خانوار تخمین زده ولی حالا عده آنها بسیار کمتر است، رجوع به فهرست ترجمه سفرنامه رابینو چ بنگاه نشر کتاب و رجوع به قاجاریه شود
جمع واژۀ قطر. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (آنندراج). بمعنی کرانه ها و قطرها. (آنندراج) (غیاث اللغات) : بمی و مطرب خوش نغمه شغب بیش نمای که ز انصاف تو اقطار جهان بی شغب است. انوری. باد گیسوی عروسان چمن شانه کند بوی نسرین و قرنفل ببرد در اقطار. سعدی. رجوع به قطر شود، کفایت کردن کسب کسی را، نشانیدن، لنگ شدن، بر جای مانده گردانیدن، کندن چاه را بقدر قعده. و نشستن جای یا تا آب نارسانیده گذاشتن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گذاشتن حفر چاه را پیش از رسیدن به آب
جَمعِ واژۀ قُطر. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (آنندراج). بمعنی کرانه ها و قطرها. (آنندراج) (غیاث اللغات) : بمی و مطرب خوش نغمه شغب بیش نمای که ز انصاف تو اقطار جهان بی شغب است. انوری. باد گیسوی عروسان چمن شانه کند بوی نسرین و قرنفل ببرد در اقطار. سعدی. رجوع به قطر شود، کفایت کردن کسب کسی را، نشانیدن، لنگ شدن، بر جای مانده گردانیدن، کندن چاه را بقدر قعده. و نشستن جای یا تا آب نارسانیده گذاشتن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گذاشتن حفر چاه را پیش از رسیدن به آب
سوفار بن چوبه تیر که در چله کمان گذاشته می شود، چنبر چرخ (لاستیک)، موی زهار، انگور کیسه کرده، چنبر پرویزن (پرویزن هر ابزار سوراخدار که با آن چیزی بیخته شود)، چارچوب، فرآویز (قاب)
سوفار بن چوبه تیر که در چله کمان گذاشته می شود، چنبر چرخ (لاستیک)، موی زهار، انگور کیسه کرده، چنبر پرویزن (پرویزن هر ابزار سوراخدار که با آن چیزی بیخته شود)، چارچوب، فرآویز (قاب)