- قاصرین
- جمع قاصر، کوتاهی کنندگان
معنی قاصرین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع متقاصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع قاهر، چیرگان
رقاصه، رقصنده باله
لایق تحسین
دیگران
جمع ساحر، جادوگران افسونگران جمع ساحر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جادوگران
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
روی از توپال ها
صابرون، جمع صابر، : شکیبایان جمع صابر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری - ۷۵)
درخور آفرین، لایق تحسین، برای مثال تو تا زادی از مادر بافرین / پر از آفرین شد سراسر زمین (فردوسی۱ - ۳۹۷)
طرفداران معاویه در مقابل علی بن ابی طالب
سلسله ای از صوفیه، منسوب به عبدالقادر گیلانی
قائل ها، گوینده های سخن، سخنگوها، جمع واژۀ قائل
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
جمع طاهر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ائمه طاهرین باجداد طاهرین
جمع عابر، رهگذ ران عابر
جمع غادر، بیوند گران (سم) غدر کننده بیوفا، جمع غادرین
باقی پاینده، باقی مانده، گذشته درگذشته، کوکبی که از تربیع تجاوز کرده و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده است، جمع غابرین
سریانی تازی گشته سیاه دارو (گویش شیرازی) سپندان از گیاهان
جمع قاتل، کشندگان جمع قاتل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) کشندگان
جمع قاعده، سترون ها، نبلان
جمع قاسم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع قاسط، ستمکاران
پیروان عبد القادر گیلانی که بیشینه آنان در کردستان زندگی می کنند
جمع قاطن، ماندگاران باشندگان
جمع قاطع، سلاک نشینان، مستاجرین
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
جمع قانع، بسند کاران، کم خواهان، مزدوران
جمع قانط در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع قانت، خاموشان، فرمان برندگان، نیایشگران، پرهیزگاران