- قاصرات
- جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
معنی قاصرات - جستجوی لغت در جدول جو
- قاصرات
- جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع قاهره
جمع قاره، کوههای کوچک
زنانی که جز شوهران خود به دیگران نگاه نکنند
یکسو نگر
جمع قاسره ، الطرف، زنانی که بجر شوهران خود بر وی دیگری چشم باز نکنند، قاصرات الطرف باشد ذوق جان جز بخصم خویش ننماید نشان. (مثنوی)
یادبودها، یادمان ها
جمع زائره، دیدوران
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع خاطره، یاد بودها یاد نامه ها
طبیعت خوی. سجیه خاصه، فایده اثر، جمع خصائص (خصایص) خاصیت
جمع دایره (دائره) حوادث پیش آمدها
جمع تقاطر
جمع تاثر
جمع تاخر
جمع تبصر
مربوط به شاعران به شیوه گویندگان: جنبه شاعرانه، همچون شاعران به سبک شاعران: شاعرانه سخن می گوید
جمع صابره، شکیبایان
به گونه رمن کالاهای فرستاده فرستاده ها فرستگان جمع صادره آنچه از محلی خارج کنند و به جای دیگر فرستند، کالاهایی که از کشوری به کشوری دیگر ارسال شود مقابل واردات
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری - ۷۵)
ملائکۀ موکل بر ابر و باد
جمع واژۀ قانته، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
خاصیت، خوی و طبیعت مخصوص کسی یا چیزی، فایده و اثر چیزی، اثر، خاص بودن
قاذوره، نجاست از قبیل ادرار و مدفوع، کار زشت، گناه فاحش، زنا، پلیدی، مردار، آنکه به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
جمع ظاهر، آشکاره ها پدیده ها
مونث عاشر، آیه دهم از ده آیه قرآن جمع عواشر و اعشار، نصیب قمار و جز آن
جمع عقار، دستکرد ها متاع سرای اثاث خانه، آب و زمین ملک ضیعه جمع عقارات
جمع غادره، بیوند گران مونث غادر، جمع غادرات غوادر
جمع قاذوره، پلیدی ها آخال قاذوره پلیدیها نجاستها
جمع قاطنه، ماندگاران