- قاسی
- سخت دل، سنگدل، بی رحم
معنی قاسی - جستجوی لغت در جدول جو
- قاسی
- سخت و سیاهدل، سنگدل
- قاسی
- سنگدل، بی رحم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث قاسی ور تیره و تار، زمین نا رویا مونث قاسی سنگدل، سخت تاریک لیله قاسیه
بزرگ در خانه، سرور
پاسدار
بزرگ، مهتر، سرور، داروغۀ دیوان خانه، بزرگ در خانه
بزرگ، مهتر، سرور
دادرس، دادور، داور
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
ثابت، راسخ، استوار، محکم، بیخ آور، سری
گدا و گدائی کننده
درشت، سخت
دور کرده و رانده شده
یکدیگر را به صبر فرمودن پیروی رویکرد، شکیبایی پیروی کردن اقتدا کردن، شکیب ورزیدن شکیبایی کردن، پیروی اقتدا، شکیبایی
قاب و اسکلت بندی فولادی که بر فنرها تکیه دارد و روی چرخها استوار است و موتور و اطاق اتومبیل بر روی آن جای دارد
تکۀ بریده شده از انار
قسمت کننده، بخش کننده
سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
فراموش کننده، فراموش کار
فقیر، درویش، گدا، گدایی کننده، برای مثال این چرا بندۀ ضعیف و چاکر و ساسی ستی / وآن چرا شاه و قویّ و مهتر و والاستی (ناصرخسرو - ۲۲۷)
کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت
قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
بازگردنده از حق، جابر، ستمکار
مربوط به قساس مثلاً شمشیر قساسی
پیروی کردن، اقتدا کردن، تقلید کردن
کسی که دیگری را به زور به کاری وادارد
زیرانداز بزرگ پرزدار بافته شده با نخ، پشم یا الیاف دیگر به رنگ ها و نقش های مختلف
دورکرده و رانده شده، سگ و خوک رانده شده
استوار، بر جای مانده، راسخ، ثابت، پابرجا، محکم
نوعی زردآلوی خوش طعم و درشت، خشک کردۀ این نوع زردآلو
کویک خرمابن، شاخ خرما، خشک
گز، زبان گنجشک
از قاتمق ترکی در هم گل ام (گویش نایینی) گل هم (گویش تهرانی) مخلوط درهم