جدول جو
جدول جو

معنی قاسی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسی
سخت دل، سنگدل، بی رحم
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
فرهنگ فارسی عمید
قاسی
ابن سمکان نقیب، از محدثان است، وی از نجیب حرانی روایت شنیده است، (الدرر الکامنه ج 3 ص 241)
لغت نامه دهخدا
قاسی
سخت، سخت دل، (ناظم الاطباء)، سخت و سیاه دل، (غیاث)، سنگدل، دل سخت، قسی:
آن دل قاسی که سنگین خواندند
نامناسب بد مثالی راندند،
مولوی (مثنوی)،
ج، قسات
لغت نامه دهخدا
قاسی
سخت و سیاهدل، سنگدل
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
فرهنگ لغت هوشیار
قاسی
سنگدل، بی رحم
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدسی
تصویر قدسی
(دخترانه)
مقدس، فرشته، بهشتی، روحانی، ملکوتی، قدس (عربی + ی (فارسی)، منسوب به قدس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قاسم
تصویر قاسم
(پسرانه)
بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ققسی
تصویر ققسی
تکۀ بریده شده از انار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانی
تصویر قانی
سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
فقیر، درویش، گدا، گدایی کننده، برای مثال این چرا بندۀ ضعیف و چاکر و ساسی ستی / وآن چرا شاه و قویّ و مهتر و والاستی (ناصرخسرو - ۲۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاضی
تصویر قاضی
کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت
قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسط
تصویر قاسط
بازگردنده از حق، جابر، ستمکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قساسی
تصویر قساسی
مربوط به قساس مثلاً شمشیر قساسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسی
تصویر تاسی
پیروی کردن، اقتدا کردن، تقلید کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
بزرگ، مهتر، سرور، داروغۀ دیوان خانه، بزرگ در خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسر
تصویر قاسر
کسی که دیگری را به زور به کاری وادارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالی
تصویر قالی
زیرانداز بزرگ پرزدار بافته شده با نخ، پشم یا الیاف دیگر به رنگ ها و نقش های مختلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاسی
تصویر خاسی
دورکرده و رانده شده، سگ و خوک رانده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راسی
تصویر راسی
استوار، بر جای مانده، راسخ، ثابت، پابرجا، محکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسم
تصویر قاسم
قسمت کننده، بخش کننده
فرهنگ فارسی عمید
شاید از ترکی آقا، سید + سی، حرف اضافه، نامی از نامها: حاج میرزا آقاسی،
- اشیک آقاسی، رئیس دربار،
- قوللرآقاسی، رئیس غلامان خاصه، داروغۀ دیوان خانه،
و رجوع به آغاچی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث قاسی. سخت: لیله قاسیه، شبی سخت تاریک، سنگدل. رجوع به قاسی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
گدا و گدائی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
قاب و اسکلت بندی فولادی که بر فنرها تکیه دارد و روی چرخها استوار است و موتور و اطاق اتومبیل بر روی آن جای دارد
فرهنگ لغت هوشیار
یکدیگر را به صبر فرمودن پیروی رویکرد، شکیبایی پیروی کردن اقتدا کردن، شکیب ورزیدن شکیبایی کردن، پیروی اقتدا، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاسی
تصویر خاسی
دور کرده و رانده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسی
تصویر جاسی
درشت، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسی
تصویر راسی
ثابت، راسخ، استوار، محکم، بیخ آور، سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
بزرگ در خانه، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قاسی ور تیره و تار، زمین نا رویا مونث قاسی سنگدل، سخت تاریک لیله قاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسی
تصویر عاسی
کویک خرمابن، شاخ خرما، خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
بزرگ، مهتر، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاضی
تصویر قاضی
دادرس، دادور، داور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قالی
تصویر قالی
فرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
پاسدار
فرهنگ واژه فارسی سره