جدول جو
جدول جو

معنی راسی

راسی
استوار، بر جای مانده، راسخ، ثابت، پابرجا، محکم
تصویری از راسی
تصویر راسی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با راسی

راسی

راسی
ثابت، راسخ، ج، رواسی، (اقرب الموارد)، ثابت و استوار، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، محکم و برجای مانده، لنگرانداخته شده مانند کشتی، غیرمتحرک، (ناظم الاطباء)، محکم، بیخ آور: کان رأی الامام القادر باللّه رضی اﷲ عنه و قَدّس روحه نجماً ثاقباً و حلمه جبلا راسیاً، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300)، و آشیانه ای گرفتند بر شقی راسخ و شعبی راسی که هوای او معتدل و خوش، و مرغزار او نزه و دلکش بود، (سندبادنامه ص 12)، چون در معنی با راسخ نزدیکتر است در ادب فارسی غالباً با آن مترادف آید: چون امضاء این عزیمت ... در صمیم دل ... راسخ و راسی شد، (تجارب السلف)، کوه بیخ آور، (دهار)
لغت نامه دهخدا

راسی

راسی
ابوالفضل جعفر بن محمد بن فضل، که منسوب است به راس عین، او از ابونعیم کوفی روایت دارد و ابویعلی موصلی و دیگران از او روایت کرده اند، (از الانساب سمعانی و لباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا

راسی

راسی
سامی افندی یواکیم (متوفای 1927م،) از ادباء سوریه مقیم برازویل بوده کتابش الواجبات است درباره تهذیب اجتماع که بپدرش یواکیم مسعود الراسی اهداء کرده است و آن را بدو باب قسمت کرده: باب اول واجبات عامه و دوم واجبات انفرادی که ببعضی از افراد اختصاص دارد، (از معجم المطبوعات ج 1)
لغت نامه دهخدا

راسی

راسی
منسوب به راس عین که نام شهری است به دیاربکر. (انساب سمعانی ص 243). ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ص 451 افزاید: راسی منسوب است به رأس عین و آن شهری است از الجزیره، و نسبت مشهور بدان رسعنی است. و سمعانی که گفته است آن از دیار بکر است و آب دجله از آن سرچشمه میگیرد درست نیست، بلکه رود خانه خابور از آن سرچشمه میگیرد و اصلاً ازدیاربکر نیست و از سرزمین الجزیره است بین الجزیره و حران، دو روز راه. رجوع به راسعین و راسعنی شود
لغت نامه دهخدا