- قابله
- ماما
معنی قابله - جستجوی لغت در جدول جو
- قابله
- مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند
- قابله ((بِ لَ یا لِ))
- پذیرنده، زن شایسته، ماما
- قابله
- زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد، ماما، دایه
قابل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روبه رویی، رویارویی
روبارو شدن، دو چیز را با هم برابر کردن، رو به رو کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی تضاد که ما بین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد مانند این شعر، برای مثال سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱ - ۴۳۱)
با یکدیگر برابری کردن، دو چیز را با هم برابر کردن
((مُ بِ لَ یا لِ))
فرهنگ فارسی معین
دو چیز را با هم برابر کردن، تلافی کردن، مقایسه کردن نسخه های یک متن با یکدیگر، به مثل رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری
Juxtaposition
justaposição
Gegenüberstellung
zestawienie
сопоставление
зіставлення
juxtapositie
yuxtaposición
juxtaposition
giustapposizione
तुलना
perbandingan
karşılaştırma
השוואה
kulinganisha
การเปรียบเทียบ
مقابلةٌ
موازنہ
پیوند نامه
کاروان
مونث ذابل: سست پلک
راه در نوردیده، رهگذر آینده رونده
مونث حابل: و آبستن