جدول جو
جدول جو

معنی قابله - جستجوی لغت در جدول جو

قابله
ماما
تصویری از قابله
تصویر قابله
فرهنگ واژه فارسی سره
قابله
مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
قابله
((بِ لَ یا لِ))
پذیرنده، زن شایسته، ماما
تصویری از قابله
تصویر قابله
فرهنگ فارسی معین
قابله
زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد، ماما، دایه
قابل
تصویری از قابله
تصویر قابله
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقابله
تصویر مقابله
روبه رویی، رویارویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
روبارو شدن، دو چیز را با هم برابر کردن، رو به رو کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی تضاد که ما بین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد مانند این شعر، برای مثال سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱ - ۴۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
با یکدیگر برابری کردن، دو چیز را با هم برابر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
((مُ بِ لَ یا لِ))
دو چیز را با هم برابر کردن، تلافی کردن، مقایسه کردن نسخه های یک متن با یکدیگر، به مثل رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقابله
تصویر مقابله
Juxtaposition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сопоставление
دیکشنری فارسی به روسی
การเปรียบเทียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قباله
تصویر قباله
پیوند نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قافله
تصویر قافله
کاروان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذابله
تصویر ذابله
مونث ذابل: سست پلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابله
تصویر سابله
راه در نوردیده، رهگذر آینده رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حابله
تصویر حابله
مونث حابل: و آبستن
فرهنگ لغت هوشیار