- قائلات
- جمع قائله، سخنگویان نیمروزان خوابهای نیمروزی
معنی قائلات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ریشه پارسی شهرستان کاین
جمع قایله
توانایی
پسماندها، دورریزه ها
گفتارها
جمع زائره، دیدوران
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع تقابل
جمع تامل
جمع شائعه، سرت ها، اخبار راست و دروغ
جمع صائمه، روزه داران مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
جمع واژۀ قانته، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
طغیان، از حد خود گذشتن، از اندازه تجاوز کردن، بالا آمدن آب دریا یا رودخانه، گردنکشی، گستاخی، نافرمانی
قائل ها، گوینده های سخن، سخنگوها، جمع واژۀ قائل
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
شایستگی، سزاواری، آمادگی برای قبول امری یا حالتی، استعداد
جمع ضائعه، تبست ها تباهان
جمع عاقله، زنان آرایشگر پردازندگان خونبها مونث عاقل جمع عاقلات عواقل، زن مشاطه، خویشان و نزدیکان قتال (غیر مکلف به علت سفاهت یا عدم بلوغ و غیره) که دیه مقتول را بین ایشان قسمت کنند. توضیح اصطلاح دیت (دیه) بر عاقله است به همین معنی است: چون بر حق و روز آجله است گر خطایی شد دیت بر عاقله است (مثنوی) ولی غالبا آن را به اشتباه استعمال کنند و عاقله را به معنی عاقل و خردمند می پندارند و های بعد از لام را با هایی اشتباه می کنند که در گفتار عامیانه برای معارفه آورند و فی المثل گویند: راستست که فلان خطا کرده اما شما باید عفوش کنید که دیه با عاقله است، قوه ای که به سبب آن انسان درک معانی مجرده جزئیه کند
جمع عائده، درآمد ها جمع عایده در آمدها مداخل
جمع غافل، فرناسان
زهاب در فرهنگ معین این واژه رمن فاضله آمده
غازالاق
جمع قاطنه، ماندگاران
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
سزاواری، استعداد، لیاقت
جمع قابضه، گریشنگان جمع قابضه چیزهایی که قبض کند و در هم کشد ترنجیده کننده ها
قانته
جمع قباله، تزدگان نورده ها جمع قباله
جمع قایل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) قایلین بخلا
جمع قاهره
موجودات و مخلوقات، آفریدگان
جمع مقاوله، گفت و شنود ها، پیوند نامه ها
جمع مقاله، گفت ها سخن ها گپ ها نوشته ها جمع مقاله
جمع نایبه (نائبه) حوادث مصایب