منسوب به فیل که نام جد خاندانی است، (سمعانی)، به رنگ فیل، رنگی است میان خاکستری و سربی، کبود، (یادداشتهای مؤلف)، در اصطلاح نقاشان امروز رنگ خاکستری بسیار روشن را گویند
منسوب به فیل که نام جد خاندانی است، (سمعانی)، به رنگ فیل، رنگی است میان خاکستری و سربی، کبود، (یادداشتهای مؤلف)، در اصطلاح نقاشان امروز رنگ خاکستری بسیار روشن را گویند
یکی از طوایف قشقایی ایران که مرکب از 150 خانوار و مسکن آنها در اطراف شیراز است، (یادداشت مؤلف)، ساکن ناحیۀ گاماسیاب و درۀ سیمره و ابریز هستند، (یادداشت دیگر)
یکی از طوایف قشقایی ایران که مرکب از 150 خانوار و مسکن آنها در اطراف شیراز است، (یادداشت مؤلف)، ساکن ناحیۀ گاماسیاب و درۀ سیمره و ابریز هستند، (یادداشت دیگر)
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غزیر، درغیش، به غایت، مفرط، موفّر، بی اندازه، موفور، معتدٌ به، عدیده، کثیر، اورت، جزیل، وافر، متوافر زمانی زیاد، چندان
بِسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غَزیر، دَرغیش، بِه غایَت، مُفرِط، مُوَفَّر، بی اَندازِه، مَوفور، مُعتَدٌ بِه، عَدیدِه، کَثیر، اُوِرت، جَزیل، وافِر، مُتَوافِر زمانی زیاد، چندان
اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است. اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست: در باغ نوشکفته نه آن غنچۀ گل است بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است. (تحفۀسامی ص 139)
اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است. اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست: در باغ نوشکفته نه آن غنچۀ گل است بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است. (تحفۀسامی ص 139)
مهمان ناخوانده. (دهار). ناخوانده ای که به همراه به مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید. آنکه ناخوانده به مهمانی رود. (منتخب اللغات). منسوب به طفیل الاعراس یا طفیل العرائس یعنی طفیل بن زلال کوفی که به مهمانیها ناخوانده رفتی. انگل. سورچران. ضیفن. (دهار) (منتخب اللغات). کاسه لیس. شولقی. قرواش. ابوصفر. مفت خوار: بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم عنقا مگس مثال طفیلی ّ خوان اوست. خاقانی. ما زله خوار مائدۀ میر حاجبیم نعمان روزگار طفیلی خوان ماست. خاقانی. کریمان دوست تر دارند مهمان طفیلی را. صائب. - طفیلی شراب، واغل. - طفیلی طعام، وارش
مهمان ناخوانده. (دهار). ناخوانده ای که به همراه به مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید. آنکه ناخوانده به مهمانی رود. (منتخب اللغات). منسوب به طفیل الاعراس یا طفیل العرائس یعنی طفیل بن زلال کوفی که به مهمانیها ناخوانده رفتی. انگل. سورچران. ضیفن. (دهار) (منتخب اللغات). کاسه لیس. شولقی. قرواش. ابوصفر. مفت خوار: بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم عنقا مگس مثال طفیلی ّ خوان اوست. خاقانی. ما زله خوار مائدۀ میر حاجبیم نعمان روزگار طفیلی خوان ماست. خاقانی. کریمان دوست تر دارند مهمان طفیلی را. صائب. - طفیلی شراب، واغِل. - طفیلی طعام، وارِش
پدر اسکندر مقدونی است، وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد، برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند، معروف است که یکی از متنفذان قلعه ها گفته بود قلعۀ ما به قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست، فیلیپ گفته بود ’آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟’، آتنی ها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند، دموستن، ناطق معروف، آتنی ها را ملامت میکرد و می گفت: وظیفۀ آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که به سال 356 قبل از میلاد بر سر ادارۀ معبد دلف (معبد آپولن، خدای آفتاب) درگرفت و فوسیدی ها آن معبد را تصرف کردند، فیلیپ فوسیدیها را در شورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رأی به او داده شد، در این وقت نقشۀفرماندهی کل یونان را در سر می پروراند، سرانجام در 338 قبل از میلاد فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا قشونی جمع کرد و از راه شبه جزیره آتیک ناگهان به آتن تاختند، رجال آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند، دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم ’به اسی’ از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنی ها شکست خوردند، در سال 336 قبل از میلاد فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خود آتالوس و پارمن ین را به ایران روانه کرد، اینها مأمور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند، فیلیپ برای حمله به ایران و استعلام رأی خدایان شخصی را به معبد دلف فرستاده بود تا از پی تی در این باب سوءالی کند و چون جواب مبهم پی تی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی به پا کرد و مسابقۀ موسیقی ترتیب داد، پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز می شد و در این بازیها صورت خدایان دوازده گانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتخت نشسته نشان میداد، هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پوزانیاس قمه ای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت، (از ایران باستان پیرنیا ص 1190 به بعد)
پدر اسکندر مقدونی است، وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد، برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند، معروف است که یکی از متنفذان قلعه ها گفته بود قلعۀ ما به قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست، فیلیپ گفته بود ’آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟’، آتنی ها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند، دموستن، ناطق معروف، آتنی ها را ملامت میکرد و می گفت: وظیفۀ آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که به سال 356 قبل از میلاد بر سر ادارۀ معبد دلف (معبد آپولن، خدای آفتاب) درگرفت و فوسیدی ها آن معبد را تصرف کردند، فیلیپ فوسیدیها را در شورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رأی به او داده شد، در این وقت نقشۀفرماندهی کل یونان را در سر می پروراند، سرانجام در 338 قبل از میلاد فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا قشونی جمع کرد و از راه شبه جزیره آتیک ناگهان به آتن تاختند، رجال آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند، دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم ’به اُسی’ از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنی ها شکست خوردند، در سال 336 قبل از میلاد فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خود آتالوس و پارمن ین را به ایران روانه کرد، اینها مأمور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند، فیلیپ برای حمله به ایران و استعلام رأی خدایان شخصی را به معبد دلف فرستاده بود تا از پی تی در این باب سوءالی کند و چون جواب مبهم پی تی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی به پا کرد و مسابقۀ موسیقی ترتیب داد، پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز می شد و در این بازیها صورت خدایان دوازده گانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتخت نشسته نشان میداد، هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پوزانیاس قمه ای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت، (از ایران باستان پیرنیا ص 1190 به بعد)
نام یکی از سرداران اسکندر است، و نیز نام چند تن از شاهان پس از اسکندر از جمله فیلیپ سلوکی، فیلیپ پسر بالاکروس، فیلیپ پسر لیزیماک و نیز فیلیپ پزشک اسکندر است، رجوع به ایران باستان پیرنیا شود
نام یکی از سرداران اسکندر است، و نیز نام چند تن از شاهان پس از اسکندر از جمله فیلیپ سلوکی، فیلیپ پسر بالاکروس، فیلیپ پسر لیزیماک و نیز فیلیپ پزشک اسکندر است، رجوع به ایران باستان پیرنیا شود