جدول جو
جدول جو

معنی فیلی - جستجوی لغت در جدول جو

فیلی
منسوب به فیل که نام جد خاندانی است، (سمعانی)، به رنگ فیل، رنگی است میان خاکستری و سربی، کبود، (یادداشتهای مؤلف)، در اصطلاح نقاشان امروز رنگ خاکستری بسیار روشن را گویند
لغت نامه دهخدا
فیلی
یکی از طوایف قشقایی ایران که مرکب از 150 خانوار و مسکن آنها در اطراف شیراز است، (یادداشت مؤلف)، ساکن ناحیۀ گاماسیاب و درۀ سیمره و ابریز هستند، (یادداشت دیگر)
لغت نامه دهخدا
فیلی
ده کوچکی است از دهستان صفائیه از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که دارای 50 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
فیلی((فِ لَ))
منسوب به فیل، آنچه که به فیل مربوط است، رنگ خاکستری با ته رنگ آبی
تصویری از فیلی
تصویر فیلی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیلی
تصویر لیلی
(دخترانه)
نام گلی، شب دراز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیلی
تصویر آیلی
(دخترانه)
ماه وش، ماه صفت، ماهرخ، مهتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیلی
تصویر سیلی
ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیلی
تصویر گیلی
از مردم گیلان، گیلانی
نوعی اسب خوب منسوب به گیلان
تهیه شده از گیل، نمدی، برای مثال چو شب گیل شد در گلیم سیاه / ورا زرد گیلی سپر گشت ماه (اسدی - ۲۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیله
تصویر فیله
گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیلک
تصویر فیلک
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، سربیله برای مثال به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست / فیلک پیش به زه کرده نیم چرخ به چنگ (فرخی - ۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فعلی
تصویر فعلی
کنونی، در دستور زبان علوم ادبی دارای فعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفیلی
تصویر قفیلی
طفیلی، آنکه ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی می رود، مهمان ناخوانده، وابسته به دیگری، در علم زیست شناسی انگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غزیر، درغیش، به غایت، مفرط، موفّر، بی اندازه، موفور، معتدٌ به، عدیده، کثیر، اورت، جزیل، وافر، متوافر
زمانی زیاد، چندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طفیلی
تصویر طفیلی
کسی که ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی می رود، مهمان ناخوانده، کنایه از وابسته به دیگری، در علم زیست شناسی انگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیلی
تصویر نیلی
از رنگ های ترکیبی، آبی تیره، به رنگ نیل، کبودرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(غُ فَ لی ی)
منسوب است به غفیله که بطنی از عرب است. رجوع به غفیله (بطن) شود
لغت نامه دهخدا
(طُ فَ)
اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است. اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست:
در باغ نوشکفته نه آن غنچۀ گل است
بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است.
(تحفۀسامی ص 139)
لغت نامه دهخدا
(طُ فَ /فِ)
مهمان ناخوانده. (دهار). ناخوانده ای که به همراه به مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید. آنکه ناخوانده به مهمانی رود. (منتخب اللغات). منسوب به طفیل الاعراس یا طفیل العرائس یعنی طفیل بن زلال کوفی که به مهمانیها ناخوانده رفتی. انگل. سورچران. ضیفن. (دهار) (منتخب اللغات). کاسه لیس. شولقی. قرواش. ابوصفر. مفت خوار:
بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم
عنقا مگس مثال طفیلی ّ خوان اوست.
خاقانی.
ما زله خوار مائدۀ میر حاجبیم
نعمان روزگار طفیلی خوان ماست.
خاقانی.
کریمان دوست تر دارند مهمان طفیلی را.
صائب.
- طفیلی شراب، واغل.
- طفیلی طعام، وارش
لغت نامه دهخدا
نام یکی دیگر از شاهان مقدونیه پس از اسکندر است که میان سالهای 220 تا 180 قبل از میلاد زیسته است، رجوع به فیلپس شود
لغت نامه دهخدا
پدر اسکندر مقدونی است، وی در آغاز قدرت موفق شد دشمنان خود را شکست دهد و به خصوص با شکست دادن ایلیریها بر اهمیت قدرت وی افزوده شد، برای تسلط بر شهرهای مقدونیه مردمان متنفذ رارشوت می داد و با پول میان دشمنان نفاق می افکند، معروف است که یکی از متنفذان قلعه ها گفته بود قلعۀ ما به قدری محکم است که تصرف آن ممکن نیست، فیلیپ گفته بود ’آیا دیوار آن به قدری بلند است که طلا هم نمیتواند به شهر راه یابد؟’، آتنی ها از ترقی مقدونیه بیمناک شدند و در صدد برآمدند که از بزرگ شدن این مملکت جلوگیری کنند، دموستن، ناطق معروف، آتنی ها را ملامت میکرد و می گفت: وظیفۀ آنهاست حمایت یونان را به عهده بگیرند و در جنگ مقدس که به سال 356 قبل از میلاد بر سر ادارۀ معبد دلف (معبد آپولن، خدای آفتاب) درگرفت و فوسیدی ها آن معبد را تصرف کردند، فیلیپ فوسیدیها را در شورای نمایندگان شهرهای یونان محاکمه کرد و از حمایت قانون محروم ساخت و خود عضو مجلس شورای دول یونانی گردید و حق دو رأی به او داده شد، در این وقت نقشۀفرماندهی کل یونان را در سر می پروراند، سرانجام در 338 قبل از میلاد فیلیپ در صدد برآمد که مخالفت آتن را در هم شکند و با این مقصود شهر الاته را تصرف و در آنجا قشونی جمع کرد و از راه شبه جزیره آتیک ناگهان به آتن تاختند، رجال آتن شیپور اضطراب را نواختند و مردم روز بعد در محل نمایشگاه جمع شدند، دموستن مردم را پند داد که خود را نبازند و با کمک به مردم ’به اسی’ از پیشروی فیلیپ بسوی آتن جلوگیری کنند، ولی سرانجام آتنی ها شکست خوردند، در سال 336 قبل از میلاد فیلیپ تدارکات جنگ را برای حمله به ایران کامل کرد و سرداران خود آتالوس و پارمن ین را به ایران روانه کرد، اینها مأمور بودند که شهرهای یونانی آسیای صغیر را از اطاعت ایران خارج کنند، فیلیپ برای حمله به ایران و استعلام رأی خدایان شخصی را به معبد دلف فرستاده بود تا از پی تی در این باب سوءالی کند و چون جواب مبهم پی تی را به نفع خود تعبیر کرده و دلیل رضایت خدایان دانسته بود، ضیافتهایی به پا کرد و مسابقۀ موسیقی ترتیب داد، پس از این ضیافتها در نمایشگاه یا تآتر یونان بازیهایی آغاز می شد و در این بازیها صورت خدایان دوازده گانه را آورده بودند و سیزدهمین آنها فیلیپ را مانند خدایی برتخت نشسته نشان میداد، هنگام ورود او به تآتر شخصی بنام پوزانیاس قمه ای در تن او فروکرد و فیلیپ درگذشت، (از ایران باستان پیرنیا ص 1190 به بعد)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از سرداران اسکندر است، و نیز نام چند تن از شاهان پس از اسکندر از جمله فیلیپ سلوکی، فیلیپ پسر بالاکروس، فیلیپ پسر لیزیماک و نیز فیلیپ پزشک اسکندر است، رجوع به ایران باستان پیرنیا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قفیلی
تصویر قفیلی
تابع طفیلی، ساخته به قیاس طفیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفیلی
تصویر طفیلی
میهمان ناخوانده، ناخوانده ای که همراه با میهمان خوانده در آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیلیت
تصویر فیلیت
فرانسوی پلماسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلی
تصویر ایلی
ترکی فرما نبرداری تیره ای بندگی اطاعت فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار، بس، فراوان، بی نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلی
تصویر پیلی
منسوب به پیل چون پیل بمقاومت و جثه، برنگ پیل فیلی
فرهنگ لغت هوشیار
انگشتان دست را راست کرده به هم چسبانده تیغ وار بر گردن مجرمان فرود آوردن، ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند تپانچه کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
به گونه ای که در فارسی به کار برند شگونی، اختری پیشگوی کندا قالی به آرش گوشت مغاکچه سرین پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفیلی
تصویر طفیلی
انگل، مانند انگل، گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوان دیگر تغذیه کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فعلی
تصویر فعلی
کنونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فیلم
تصویر فیلم
رخشاره
فرهنگ واژه فارسی سره
انگل، میکرب، پارازیت، طفیل، مهمان ناخوانده، سربار، مفت خور، وابسته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انگلی
دیکشنری اردو به فارسی