- فیلچه
- پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، بادامه، پیله، پله، نوغان
معنی فیلچه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیل کوچک
پارسی تازی گشته پیله
واحد وزن که آنرا ثلث مکوکه دانسته اند
بیل کوچک، کفچۀ دسته دار که باغبانان در جا به جا کردن بوته های کوچک گل به کار می برند
گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
از ریشه پارسی ماده پیل فرانسوی پشت ماز گوشتی لطیف و لغزان که در حیوان قرار دارد و از آن مخصوصا برای کباب استفاده می کنند