معنی فیله - فرهنگ فارسی معین
معنی فیله
- فیله((لِ))
- راسته، گوشت دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند که برای کباب کردن مناسب تر است
تصویر فیله
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فیله
فیله
- فیله
- گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنثِ واژۀ فیل، فیل مؤنث
فرهنگ فارسی عمید
فیله
- فیله
- از ریشه پارسی ماده پیل فرانسوی پشت ماز گوشتی لطیف و لغزان که در حیوان قرار دارد و از آن مخصوصا برای کباب استفاده می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
فیله
- فیله
- گوشتی لطیف و لغزان که از آن مخصوصاً برای کباب استفاده کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فیله
- فیله
- خطا کردن، ضعیف و سست گردیدن، خطا کردن رای کسی در بازی فیال، سست رای شدن مرد. (منتهی الارب). رجوع به فیلوله شود
لغت نامه دهخدا
بیله
- بیله
- منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار