پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، بادامه، پیله، پله، نوغان
پیلِۀ کِرمِ اَبریشَم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، بادامِه، پیلِه، پِلِه، نُوغان
فیل کوچک. (یادداشت مؤلف). بچۀ فیل. فیل بچه. (یادداشت دیگر) ، زن فربه و درشت استخوان و کلان و چاق. (یادداشت مؤلف). - فیلچه زن، زن چاق و فربه. فیلچه. اصل کلمه عربی زنفیلجه همین زن فیلچۀ فارسی است. (یادداشتهای مؤلف)
فیل کوچک. (یادداشت مؤلف). بچۀ فیل. فیل بچه. (یادداشت دیگر) ، زن فربه و درشت استخوان و کلان و چاق. (یادداشت مؤلف). - فیلچه زن، زن چاق و فربه. فیلچه. اصل کلمه عربی زنفیلجه همین زن فیلچۀ فارسی است. (یادداشتهای مؤلف)
کیله که پیمانه ای است مر غله و آرد و جز آن را. معرب است. ج، کیالج، کیالجه. (منتهی الارب). مأخوذ از کیلۀ فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). اصمعی گوید عرب کیلجه و کیلکه و کیلقه و قیلقه گوید. (از المعرب جوالیقی ص 292) ، پیمانۀ معروفی است اهل عراق را، و آن یک من و هفت ثمن من است. معرب کیلۀ فارسی است. ج، کیلجات، کیالج، کیالجه. (از اقرب الموارد). معرب کیلچه. سه مکوک باشد که معادل است با یک من و هفت ثمن من. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، وزنی بوده معادل ششصد درهم. (مفاتیح العلوم خوارزمی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، چهار رطل است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کیله که پیمانه ای است مر غله و آرد و جز آن را. معرب است. ج، کیالج، کیالجه. (منتهی الارب). مأخوذ از کیلۀ فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). اصمعی گوید عرب کیلجه و کیلکه و کیلقه و قیلقه گوید. (از المعرب جوالیقی ص 292) ، پیمانۀ معروفی است اهل عراق را، و آن یک من و هفت ثمن من است. معرب کیلۀ فارسی است. ج، کیلجات، کیالج، کیالجه. (از اقرب الموارد). معرب کیلچه. سه مکوک باشد که معادل است با یک من و هفت ثمن من. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، وزنی بوده معادل ششصد درهم. (مفاتیح العلوم خوارزمی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، چهار رطل است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)