پاره ای زمین گرد بلند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ریگ تودۀ گرد بلند که در حوالی آن فضاباشد. ج، فلک، فلاک. (منتهی الارب). ج، فلاک. (از اقرب الموارد) ، پیوند میان هر دو مهرۀ پشت شتر، گوشت پارۀ برآمده بر سر بیخ زبان، طرف ملتقای سینه و پشت که گرد است، پشتۀ گرد از یک سنگ. پشته ای از سنگ یک پارچۀ گرد، دهان بند شتربچه، و آن چیزی است گرد از موی دم اسب که بر دهان شتربچه بندند تا شیر نمکد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، هر چیز گرد از استخوان و جز آن. (منتهی الارب)
پاره ای زمین گرد بلند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ریگ تودۀ گرد بلند که در حوالی آن فضاباشد. ج، فلک، فلاک. (منتهی الارب). ج، فلاک. (از اقرب الموارد) ، پیوند میان هر دو مهرۀ پشت شتر، گوشت پارۀ برآمده بر سر بیخ زبان، طرف ملتقای سینه و پشت که گرد است، پشتۀ گرد از یک سنگ. پشته ای از سنگ یک پارچۀ گرد، دهان بند شتربچه، و آن چیزی است گرد از موی دم اسب که بر دهان شتربچه بندند تا شیر نمکد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، هر چیز گرد از استخوان و جز آن. (منتهی الارب)
فضله و افگندگی آدمی، و به عربی براز و غایط گویند. (برهان). به هندی کسی که آن را جمع کند ککچی گویند و در اصل گه است. (انجمن آرا). سرگین و ککۀ آدمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ککی و در تکلم اصفهانی بکسر اول است اما جهانگیری و رشیدی بفتح اول ضبط کرده اند. (حاشیۀ برهان چ معین). ککا
فضله و افگندگی آدمی، و به عربی براز و غایط گویند. (برهان). به هندی کسی که آن را جمع کند ککچی گویند و در اصل گه است. (انجمن آرا). سرگین و ککۀ آدمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ککی و در تکلم اصفهانی بکسر اول است اما جهانگیری و رشیدی بفتح اول ضبط کرده اند. (حاشیۀ برهان چ معین). ککا
فراخی قدم. (منتهی الارب) ، شکستگی یکی از دو زنخ، گشادگی پیوند دوش از فروهشتگی و سستی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مؤلف اقرب الموارد معانی این کلمه را با حالت مصدری بیان کرده است
فراخی قدم. (منتهی الارب) ، شکستگی یکی از دو زنخ، گشادگی پیوند دوش از فروهشتگی و سستی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مؤلف اقرب الموارد معانی این کلمه را با حالت مصدری بیان کرده است
نام یکی از پاسگاههای مرزی ایران و عراق، واقع در بخش موسیان شهرستان دشت میشان است که سکنۀ آن مرزداران و کارکنان گمرک اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از پاسگاههای مرزی ایران و عراق، واقع در بخش موسیان شهرستان دشت میشان است که سکنۀ آن مرزداران و کارکنان گمرک اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعهالمساکین نامند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسۀ درویشان و سفرۀ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای توهم کرده اند که در استدارۀ او رخنه افتاده است بر مثال آنکه لب کاسه بشکند و ستارگان این صورت هشت اند. (یادداشت مؤلف از جهان دانش)
ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعهالمساکین نامند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسۀ درویشان و سفرۀ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای توهم کرده اند که در استدارۀ او رخنه افتاده است بر مثال آنکه لب کاسه بشکند و ستارگان این صورت هشت اند. (یادداشت مؤلف از جهان دانش)
چرخۀ ریسمان. (منتهی الارب). فادریسه، و آن چوبک مدور میان سوراخ بود که بر ستون خیمه نهند. (غیاث). گردۀ چوب یا چرمی است که سر دوک یا عمود خیمه از آن میگذرد. (حاشیۀ شرفنامۀ نظامی) : طناب خیمه گسسته گشت و فلکه برسرش رسید و از آن بمرد. (مجمل التواریخ و القصص). رو که ز میخ سرای پردۀ قدرت فلکۀ این نیلگون خیام برآمد. خاقانی. گردون برای خیمۀ خورشید فلکه ای است از کوه و ابر ساخته پادیر و سایبان. حافظ. ، قرص کوچک سوراخ دار که در دوک چرخ میکشند. (غیاث). چوبی دایره شکل است که ریسمانهای تابیده شده در گرد دوک بالای آن پیچیده میشود
چرخۀ ریسمان. (منتهی الارب). فادریسه، و آن چوبک مدور میان سوراخ بود که بر ستون خیمه نهند. (غیاث). گردۀ چوب یا چرمی است که سر دوک یا عمود خیمه از آن میگذرد. (حاشیۀ شرفنامۀ نظامی) : طناب خیمه گسسته گشت و فلکه برسرش رسید و از آن بمرد. (مجمل التواریخ و القصص). رو که ز میخ سرای پردۀ قدرت فلکۀ این نیلگون خیام برآمد. خاقانی. گردون برای خیمۀ خورشید فلکه ای است از کوه و ابر ساخته پادیر و سایبان. حافظ. ، قرص کوچک سوراخ دار که در دوک چرخ میکشند. (غیاث). چوبی دایره شکل است که ریسمانهای تابیده شده در گرد دوک بالای آن پیچیده میشود
میدان یا محوطه ای که چند خیابان بدان منتهی شود. (فرهنگ فارسی معین). میدانی که بشکل دایره باشد و محاط باشد به ابنیه ای ازقبیل خانه ها و دکانها. (یادداشت مؤلف). میدانی که گردبرگرد آن خانه باشد. (یادداشت دیگر) ، چوبی دراز بر ستبری ساعد و بر میان آن دوالی که دوتن دو سر آن چوب بگیرند و پای مجرم بر آن دوال نهاده و چوب را پیچند تا پای در آن محکم شود و سومی با ترکه بر کف پای ها زند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فلک شود، بادریسۀ دوک. (یادداشت مؤلف)
میدان یا محوطه ای که چند خیابان بدان منتهی شود. (فرهنگ فارسی معین). میدانی که بشکل دایره باشد و محاط باشد به ابنیه ای ازقبیل خانه ها و دکانها. (یادداشت مؤلف). میدانی که گردبرگرد آن خانه باشد. (یادداشت دیگر) ، چوبی دراز بر ستبری ساعد و بر میان آن دوالی که دوتن دو سر آن چوب بگیرند و پای مجرم بر آن دوال نهاده و چوب را پیچند تا پای در آن محکم شود و سومی با ترکه بر کف پای ها زند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فلک شود، بادریسۀ دوک. (یادداشت مؤلف)
ابن سعد، مکنی به عقبه. صحابی است. (یادداشت بخط مؤلف). در علوم اسلامی، عنوان صحابی یکی از مهم ترین درجات ارتباط با پیامبر است. این ارتباط شامل دیدار، پذیرش اسلام و ثبات بر ایمان تا مرگ است. صحابه به عنوان حاملان حدیث و سنت، نقشی غیرقابل انکار در ثبت و انتقال معارف اسلامی ایفا کردند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند. ابن مغیره بن مغیره... مخزومی. یکی از جوانان قریش بود که با هنده دختر عتبه ازدواج کرد. او را خانه ای بود که برای مهمانی اختصاص داشت، و مردم بدون اجازه در آن وارد می شدند. (از عقدالفرید ج 7 ص 94)
ابن سعد، مکنی به عقبه. صحابی است. (یادداشت بخط مؤلف). در علوم اسلامی، عنوان صحابی یکی از مهم ترین درجات ارتباط با پیامبر است. این ارتباط شامل دیدار، پذیرش اسلام و ثبات بر ایمان تا مرگ است. صحابه به عنوان حاملان حدیث و سنت، نقشی غیرقابل انکار در ثبت و انتقال معارف اسلامی ایفا کردند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند. ابن مغیره بن مغیره... مخزومی. یکی از جوانان قریش بود که با هنده دختر عتبه ازدواج کرد. او را خانه ای بود که برای مهمانی اختصاص داشت، و مردم بدون اجازه در آن وارد می شدند. (از عقدالفرید ج 7 ص 94)